شواهد قریب به اتفاق در مورد بهبودی معنوی توسط مری بیکر ادی

توسط رالف ب اسپنسر

 

 

انسان چیست؟

فیزیکدانان امروزی اظهار داشتند که همه مواد از جمله بدن انسان از اتم تشکیل شده است و این اتم عمدتا از پروتون ها، نوترون ها ، الکترون ها و فضا تشکیل شده است. بسیاری از فیزیکدانان همچنین اظهار دارند که پروتون ها ، نوترون ها و الکترون ها هیچ ماده مادی ندارند ، بلکه فقط از انرژی مغناطیسی تشکیل شده اند.

پنجاه سال پیش تمایل به صحبت در مورد مخترعین بزرگ و اختراعات آنها وجود داشت. به روز است تمایل به صحبت اکتشافات بزرگ، به عنوان اینکه بیشتر مردم در حال آمدن به دیدن وجود دارد که یک اصل ابدی و هوش بی نهایت در دسترس همه وجود دارد.

اگر این تمدن برای زنده ماندن و پیشرفت باشد ، ضروری است که درک بسیار واضح تری از موجودیت موسوم به انسان بدست آورد.

مقدمه

بزرگترین کشف دو هزار سال گذشته بدون شک در 4 فوریه 1866 اتفاق افتاد ، هنگامی که یک زن نیوانگلند ، که تا حدی فلج شده بود ، با شناخت روح خدا به عنوان حضور شفابخش بهبود یافت. بهبودی او از درد و فلج باعث تعجب دوستانش شد. او در آن زمان فقط به طور مبهم متوجه شد که چگونه این کار انجام شده است ، اما بلافاصله زندگی خود را وقف درک کاملی از آنچه اتفاق افتاده و نحوه انتقال این درک به دیگران می کند. بعداً نام او مری بیکر ادی شد و شفابخشی شگفت انگیز او کشف اصل معنوی مسیحیت بود ، که نه تنها بدن را التیام می بخشد بلکه اوضاع را به پایه ای بالاتر از زندگی و معنای نهایی زندگی تبدیل می کند.

جهان امروز بین کسانی که معتقدند خدایی وجود ندارد و کسانی که معتقدند باید او را از طریق شکل خاصی از خدمات کلیسایی ، عقیدتی یا دکترین عبادت کنند ، تقسیم شده است. اما تعداد معدودی وجود دارند که معتقدند باید روح خدا را در قلب و ذهن خود ، در زندگی روزمره خود پیدا کنند. خانم ادی به اعتقاد اخیر محکوم شد و چهل و پنج سال باقیمانده خود را به این منظور و همچنین کار ایجاد امکان برای دیگران دانست تا از این اصل شفابخشی آگاه شوند. پاسخ آن روح بزرگ، یا خدا، و یا آنچه ما خواهد شد.

این کتاب کوچک چند مورد از بسیاری از معالجات شگفت انگیز را گرد آورده است که وی توانست با آگاهی از خدای یگانه و رابطه انسان با او به دست آورد. چنین معالجات معجزه آسایی ممکن است برای کسانی که هنوز این اصل را کشف نکرده اند داستان های بلندی به نظر برسد . گرچه خانم ادی بعداً كلیسایی تأسیس كرد تا كشف خود را به طور گسترده تری گسترش دهد ، اما او می دانست كه این كلیسا ضرورتی نیست ، بلكه صرفاً یك محاصره است ، راهی دیگر برای قلب گرسنه برای یافتن خدا و یادگیری نحوه تدبر در خدا با درک بیشتری. اگر افراد کافی این کشف را انجام دهند ، یک رنسانس دینی آغاز می شود. روح اساسی این کشف کاملاً بر عیسی ناصری حاکم بود و این پیامبران را از قدیم الهام می گرفت و آنها را قادر می ساخت به شگفتی هایی که درک آنها برای ذهن انسان دشوار بود ، دست یابند.

در طول سالهای جنگ 1940 ، زمانی که چراغها در سراسر جهان خاموش می شدند ، بسیاری از کلیساهای خانم ادی بسیاری از روحیه شفابخش و شاداب کننده را از دست داده بودند ، زیرا زمانی که وی در زمینه شفابخشی ، آموزش و آموزش دانش آموزان فعال بود ، بسیار شایع بود. همانطور که ویلیام وردزورث یک بار نوشت ، "جهان با ما بیش از حد است." با این حال ، این اصل اساسی ادامه دارد که هر فردی کشف ، توسعه و دفاع می کند ، خواه این کار را در داخل یک کلیسا انجام دهد یا بدون آن.

نویسنده و گردآورنده این کتاب ، مهندس بازنشسته عمران و فروش و عضو هیچ کلیسایی ، هنگام بررسی اولین بار در مورد نوشته های مری بیکر ادی ، بسیار بدبین بود و کاملاً مطمئن بود که بسیاری از گفته های وی مزخرفات مضحکی است. پس از آن، یکی از آن اظهارات "مسخره" به تمرکز با یک معنای آشکار و بدیهی روشن آمد، یک معنی بالاتر از الکترونیکی معنا، و او در ساده در عین حال ایده معنوی عمیق و شگفت زده شد آن پیامدهای بسیار رسیدن. او می دانست که لمس روح خدا را یافته است و این روحیه است که الهام بخش نوشته های خانم ادی و همچنین کتاب های کتاب مقدس است. با این حال ، باور کردن بسیاری از گفته های خانم ادی همچنان غیرممکن است ، اما متعاقباً معنای معنوی معمولاً آشکار می شود و قابل درک است. بنابراین ، ذهن انسان عادی ما چیزهای خدا را درک نمی کند. اما جنبه معنوی نهفته ما چنین می کند.

نویسنده امتیاز نادر از نزدیک برای سالهای زیادی با گیلبرت . کارپنتر، که با خانم ادی به عنوان یک دستیار وزیر در او دلپذیر نمایش خانه در کنکورد، نیوهمپشایر، در طول سال 1905. آقای کارپن خدمت همراه وجود داشت منوده بیش از پنجاه سال پس از خروج از خانه خانم ادی ، به شفابخشی معنوی اختصاص داد ، و موارد بسیار غیر قابل درمان را بهبود بخشید ، به اصطلاح این نویسنده اغلب در خانه خود بیلیارد بازی می کرد. در بعضی از این موارد آقای نجار آنقدر بیمار بود که به سختی می توانست دور میز برود و عکس هایش را بزند. با این حال ، در بسیاری از آن زمان ها ، با پیشرفت بازی ، او بسیار قاطعانه بازی می کرد ، گویا بیست سال جوان تر بود. نویسنده می توانست احساس کند که تمام جو ذهنی تغییر کرده است ، گویی این جنگجوی بزرگ مسیحی دوباره خدای خود را یافته و قدرت و بهزیستی معنوی خود را تجدید کرده است.

این کتاب کوچک برای کسانی تدوین شده است که به دنبال اطمینان از وجود خدایی هستند و در صورت نیاز می توانند هوشمندانه و با اطمینان به او متوسل شوند.

رالف بی اسپنسر

سیکنک ، ماساچوست 1972

معرفی

زندگی نزدیک به خدا موجب بهبودی و هماهنگی می شود

اظهارات متعدد در هر دو عهد عتیق و عهد جدید نشان می دهد که افرادی که در نزدیکی خدا زندگی می کنند تمایل به پیشرفت و داشتن سلامتی بهتر دارند. وقتی آنها از این مسیر خارج می شدند ، معمولاً دچار مشکل می شدند ، گاهی اوقات در سختی سختی. این امر در مورد بسیاری از افراد در دوران معاصر نیز صادق بوده است. هرکسی که از این واقعیت آگاه باشد ، به طور طبیعی تلاش می کند تا حد ممکن به خدا نزدیک شود. با این حال ، به نظر می رسد افراد نسبتاً کمی می دانند که چگونه این کار را انجام دهند ، و تعداد بسیار کمی از افراد حتی ادعا می کنند که ذات خدا را می دانند. عیسی ناصری گفت: "هرکسی که پادشاهی خدا را به عنوان کودکی دریافت نکند ، به هیچ وجه وارد آن نخواهد شد." او همچنین گفت ، "پادشاهی خدا در درون شماست." این پادشاهی بدون شک به معنای رفاه کامل ، هماهنگی کامل است ، مطابق با گفته های عیسی مسیح که توسط متیو ضبط شده است: "بنابراین کامل باشید ، همانطور که پدرتان در بهشت کامل است." موهبت خداوند به انسان کمال است ، نه نقص ، و پادشاهی کامل او بسیار مورد آرزو و جستجو است. اگر مردم این را می دانستند ، تا زمانی که پیدا می کردند به دنبال آن می گشتند و منتظر "یک فصل مناسب" نبودند.

باید تنظیم کنید

اگر کسی رادیو داشت و می دانست که برنامه خوبی پخش می شود ، خودش را صدا می کرد و برنامه را دریافت می کرد. خدا روح بیکران همه خوبی هاست ، همیشه موجود است ، و همیشه در حال پخش است. اما تعداد کمی از این برنامه را دریافت می کنند. ابراهیم ، تا حدودی ، - همچنین جعفر ، موسی ، الیاس ، دانیل و دیگران. اما برای عیسی طبیعی بود که با پدر آسمانی او هماهنگ باشد. بسیاری از افراد در دوران معاصر آموخته اند که هماهنگ شوند ، حتی اگر از نظر الهی مانند دیگران برای عیسی طبیعی نباشد. با این وجود ، فرد می تواند این رویکرد را ارائه دهد و می تواند تا حدی موفق شود که در ابتدا فکر کند غیرممکن است.

مسیحیان اولیه موفق بودند

مری بیکر ادی بدون شک از زمان عیسی مسیح بیش از دیگران در این هنر موفق شد ، نه تنها برای خود بلکه به نمایندگی از هزاران نفر دیگر. با این حال ، این روح شفابخش و روشنگر محدود به هیچ فردی و کلیسایی و عقاید مذهبی نیست. این پیامبران ، مسیحیان اولیه و هزاران نفر دیگر را در سراسر قرن ها متحرک کرد . با وجود این ، اکثریت عظیم مردم همچنان بر این باورند که نه درک این آموزه های معنوی امکان پذیر است و نه پیگیری عملی آن. اما بسیاری از محققان عقیده دارند که مسیحیان اولیه حدود سیصد سال موفق بوده اند. پس از آن ظاهراً نور فهمید. چرا ما امروز نباید موفق باشیم؟ یک موفقیت کوچک در هر کاری به سمت موفقیت بیشتر گرایش دارد.

میراث الهی انسان

مسیحیان مستعد پذیرش کتاب مقدس اس فقط به عنوان حقایق تاریخی ، فلسفه اخلاق و آموزه های دینی هستند. با این حال ، ارزشمندترین قسمت از کتاب مقدس قسمت تا حدودی پنهان است - معنای معنوی که آگاهی از خدا را به همراه می آورد و نویسندگان سعی داشتند آن را به عنوان بهترین بیان کنند

آنها می توانستند اما ارائه موارد روح با عبارت شناسی مادی کار آسانی نیست. جای تعجب نیست که برای هزاران سال از کتاب مقدس و سایر نوشته های معنوی اینقدر اشتباه گرفته شده و بسیار نامفهوم به نظر می رسید . با این حال ، ماهیت اساسی انسان از روح است و او این روح است که باید آن را کشف و درک کند ، تا بتواند بیشتر و بیشتر از میراث الهی خود بهره مند شود. برای یک نسل کامل ، مردم ما از خدا و اشیا خدا دورتر و دورتر شده اند و می بینند که جهان در چه وضعیتی قرار دارد. با این حال ، چیزهای شگفت انگیز خدا همیشه در دسترس هستند ، به ویژه برای کسانی که ایمان دارند و پیگیری کنید تا پیدا کنند.

"همه شفابخشی" را باید درک کرد

در زمان  ما ، یکی از کلمات برای خدا ’’همه شفا‘‘ بود. این اصطلاح توسط درویدها در انگلیس برای یسو ، که قرار بود مسیح آینده باشد ، به کار رفته است و برای روح خدا که وی بدون اندازه گیری باید بیاورد و به کار برد ، به کار رفته است. در عهد عتیق ، در اینجا معالجه هایی منسوب به برخی از بزرگان روحانی ، از جمله موسی ، الیاس و دانیل وجود دارد. در زمان عیسی بسیاری از معالجات توسط او ، توسط شاگردان و بسیاری از مسیحیان اولیه انجام شد. به دنبال خدمت عیسی ، کار شفابخشی ادامه داشت تا حدود 300 سال بعد از میلاد. حدود دوازده سال از دسترس آن خارج شد ، تا سال 1866 بار دیگر به صراحت تصدیق نشد ، و تا زمانی که نوشته های خانم ادی در سال 1875 ظاهر نشد ، قابل درک نبود. .

نماز خوب نیست

بنابراین ، قدرت بهبودی از طریق دعا در صد سال گذشته و نه در زمان عیسی چیز جدیدی نیست ، بلکه در همه اعصار وجود داشته است. درک بهتر نماز م ثر بسیار مورد نیاز است. یک تعریف ، همانطور که توسط خانم ادی و همچنین یک فرانسوی فرانسوی در قرن هفدهم بیان شده است ، این است: "نماز تمرین حضور خداست." روح خدا ، همانطور که قلب و ذهن پذیرای را لمس می کند ، به طور خودکار احساس بالاتری از هماهنگی ، آزادی و هوش را به وجود می آورد. و که در آن  غالب هماهنگی ،  و بیماری تمایل به محو شدن از خودآگاه انسان؛ و بدن تمایل به آشکار کردن این تغییر فکر دارد.

خانم ادی شفا و کشف است

مری بیکر ادی ، هنگامی که دختربچه ای بود ، جو درمانی را تحت تابش خود قرار می داد و گاهاً برای اعضای خانواده و دیگران بهبودی جسمی ایجاد می کرد. با این حال ، همانطور که او گفت ، او هرگز نمی فهمید که چطور این معالجه انجام شده است تا اینکه در چهل و پنج سالگی در سال 1866 ، زمانی که دکتر حاضر در آن آزمایش شد ، او را وادار کرد تا در طی چند ساعت از شدت جراحات بمیرد. به سر و ستون فقرات ، که باعث می شود ساعتها از هوش برود. خانم ادی در نسخه 1881 کتاب درسی خود داستان بهبودی خود را از این طریق بیان کرد. "این پزشک توسط پزشک معالج و جراح من کشنده اعلام شد. او گفت من نمی توانم بیش از سه روز زنده بمانم. روز سوم سبت بود. روحانی من قبل از خدمات از من دیدار کرد ، با من دعا کرد و خداحافظی کرد. از او خواستم بعد از ملاقات تماس بگیرد. او در پاسخ به من سال کرد که آیا من ماهیت مرگبار آسیب دیدگی خود را تازه می دانم و یا اینکه در حال غرق شدن هستم و ممکن است در طول روز زنده بمانم. من پاسخ دادم که من همه چیز را می دانم ، اما چنان اعتقادی به خدا داشتم که فکر کردم او مرا بزرگ خواهد کرد. پس از رفتن او ، من درخواست کردم که تنها بمانم۔۔۔ . من كتاب مقدس را به فصل سوم مارك باز كردم استاد ما در روز سبت دست پژمرده را شفا داد . همانطور که می خواندم ، تغییر از روی من گذشت. اندامهایی که غیر متحرک ، سرد و بدون احساس بودند ، گرم شدند. عذاب داخلی متوقف شد ، قدرت من بلافاصله آمد ، و از تختم بلند شدم و روی پاهایم ایستادم ، خوب. روحانی بعد از خدمات تماس گرفت و من او را درب منزل ملاقات کردم و آن روز شام خانوادگی ام را آماده کردم۔۔۔ . پزشک من وقتی دوشنبه قبل از ظهر تماس گرفت و مرا در مورد خانه پیدا کرد حیرت زده شد. او کمک کرد ، "چه! آیا شما در مورد؟ آیا همان ضعف های بالاتر بود که من به شما دادم که چنین نتیجه ای ایجاد کرده است؟ ' من پاسخ دادم ، "بیا اینجا من به تو نشان می دهم" و به کنار میزم کنار تخت رفتم ، کشو را باز کردم و در آنجا هر ذره دارویی را که برایم گذاشته بود دید. او با حیرت خالی نگاه کرد، و ادامه داد: «اگر شما به من بگویید که چگونه شما خود را درمان، من دراز کنار مواد مخدر، و هرگز دوز دیگری از دارو تجویز. من پاسخ دادم ، "انجام این کار برای من غیرممکن است ، اما امیدوارم که آن را در برخی دوره های آینده برای جهانیان توضیح دهم ." به مدت سه سال پس از آن شب و روز به دنبال حل این مشکل گشتم ، کتاب مقدس را جستجو کردم ، هیچ چیز دیگری ، حتی روزنامه نخواندم ، از جامعه دور شدم و تمام وقت و انرژی خود را صرف کشف قانونی برای این تظاهرات کردم. من می دانستم اصل آن خدا است و فکر می کردم این کار بر اساس شفای بدوی مسیحیان ، با یک عمل ذهنی خاص بر روی بدن ، از طریق یک ایمان مقدس و متعالی انجام شده است. اما من می خواستم علمی حاکم بر آن را پیدا کنم. دوم، با کمک خدا، و هیچ کمک های انسان، من آن را پیدا و از فریاد چوپان به یاد شد. "برای ما یک کودک متولد می شود ،" یک ایده جدید متولد می شود ، و "نام او شگفت انگیز است."

نگرش درست مهم است

این شفابخشی فوق العاده ، همراه با روشنگری آیینی  که طی چند ماه آینده به خانم ادی رسید ، او را قادر ساخت تا بیشتر و بیشتر در مورد تأثیر شفابخشی بزرگ که می تواند یک وضعیت ناامیدانه را به سلامت و هماهنگی تبدیل کند ، درک کند. او شروع به درک این نکته کرد که چگونه فرد وقتی با این واقعیت بزرگ معنوی هماهنگ می شود ، آگاه می شود که زندگی او از خدا جدا نیست بلکه برای همیشه با او متحد است. خانم ادی گفت که بعداً فکر او فکر کرد که این ذهنیت اوست که باعث می شود او از مقاومت خداوند شفابخشی آگاه شود ، حتی اگر کسی که یک نوازنده آموزش دیده نیست ممکن است آکورد هارمونیک را لمس کند.

آزمایش زودرس و بهبودی

این بیداری او را قادر به شفا بخشیدن به دیگران ، بیشتر آنها بلافاصله ، و او این خدمت شفا را برای مدت چهل و پنج سال ادامه داد ، تا زمانی که در سن هشتاد و نه سالگی در سال 1910 در خواب گذرانده است. صدها درمان عالی که انجام شد توسط این بانوی بزرگ هرگز شناخته نخواهد شد زیرا در ده سال اول هیچ تلاشی برای ثبت آنها انجام نشده است و فقط تلاشهای گاه به گاه در سالهای بعدی انجام شده است. سالهای آخر او بیشتر به آموزش دیگران و سازماندهی فعالیتهای مختلف کلیسایش اختصاص داشت ، به این امید که این کشف شگفت انگیز و درک معنوی دیگر از بین نرود. او نه سال پس از بهبودی ، كتاب درسی خود را با عنوان "علم و بهداشت با كتاب مقدس" ننوشت. در طول این نه سال او کارهای شفابخشی زیادی را در هر یک از جوامع محل سکونت خود انجام داد ، آزمایشات زیادی را در مورد کشف خود انجام داد و قلب و ذهن خود را به طور کامل با خدا یکسان کرد. وی دریافت که درک واقعی از خدا ، نه یک باره ، بلکه با رشد معنوی ، و با بیدار شدن از لحظه ای بالاتر از هوشیاری و یک محبت پاک تر ، حاصل می شود. به نظر می رسد این خصوصیات عالی فکر ذهن را برای دریافت چیزهای خدا و درک آنها آماده می کند.

انتقال روح حقیقت آسان نیست

در طول این نه سال ، او بیشتر از کشف خود و اصل پشت آن صحبت کرد ، اما تقریباً به طور کامل نتوانست شنوندگان خود را درک کند تا معنی او را درک کنند . با انتشار کتاب درسی او در سال 1875 ، معنای معنوی او با وضوح بیشتری شروع به درک کرد و بسیاری از خوانندگان و شنوندگان درک آن را شروع کردند. در متی می خوانیم که چگونه عیسی "با م “ثل با جماعت صحبت کرد. و بدون مثل آشکارا سخن گفت او نمی نزد آنها. " عیسی مسلماً دشواری انتقال حقیقت معنوی را از طریق اصطلاحات مادی می دانست. درک حقیقت معنوی را نمی توان مجبور کرد ، بلکه باید به طور طبیعی حاصل شود. هنگام تأمل در سخنان انبیا، ، حضرت مسیح ، مسیحیان یا رهبران معنوی دیگر ، خوب نیست که بخواهیم هر چیزی را که در آگاهی ما ثبت نمی شود ، به عنوان اصیل و بدیهی باور کنیم. از این رو ، بسیاری از گفته ها باید کنار گذاشته شوند تا لحظه ای که حقیقت آنها آشکار می شود فرا برسد. باور کورکورانه فقط عامل بازدارنده درک روشن مورد نظر است.

یک چالش

در فوریه سال 1872 ، به پیشنهاد چندین دکتر خانم ادی برای ملاقات بانویی که در آستانه مصرف بود ، ملاقات کرد. هنگامی که او وارد،  الکترونیکی پیدا شده است سه یا چهار پزشکان در حضور و غیاب وجود دارد، مردان خوب او مشاهده شده، که همه از دانش پزشکی خود را در تلاش برای ذخیره این بانوی از مرگ استفاده کرده بودند. وقتی فهمیدند كه امیدی به بهبودی او نیست ، تصمیم گرفتند "آن زن را آزمایش كنند" ، زیرا از شخصی كه توسط وی معالجه شده بود شنیده بودند. خانم ادی آمد که خبر به او رسید و زن را به سرعت شفا داد. سپس به او گفت که می تواند بلند شود و به او کمک می کند تا لباس خود را بپوشاند. وی سپس از پزشکان خواست در حالی که به فرد لباس پوش کمک می کرد اتاق را ترک کنند ، پس از آن آنها به پزشکان و همسرش در اتاق نشیمن پیوستند. یكی از پزشكان ، یك پزشك باتجربه قدیمی ، شاهد این موضوع بود و گفت ، "چگونه این كار را كردی؟ چه کار کردین؟" او گفت ، "من نمی توانم به تو بگویم ، - این خدا بود." و او گفت ، "چرا شما کتابی نمی نویسید ، چاپ نمی کنید و به جهانیان نمی دهید؟" هنگامی که به خانه بازگشت ، کتاب مقدس خود را باز کرد ، و چشمانش به این کلمات افتاد که: "حالا برو ، آن را قبل از آنها در یک جدول بنویس و آن را در یک کتاب یادداشت کن ، تا شاید برای زمان ابدی باشد. " (اشعیا 30: 8)

چشم انداز جدید

بلافاصله پس از این ، خانم ادی شروع به نوشتن کتاب خود کرد ، کتابی که قرار بود نگاهی تازه به میلیون ها نفر بدهد. این روش جدید برای نگاه کردن به زندگی ، معالجات معنوی را همراهی می کند ، زیرا چنین معالجه هایی ، در تضاد با معالجات پزشکی ، بیش از بهبود جسمی است. آنها تمایل دارند تفکر را از موضع بالاتر ، به یک آگاهی معنوی ، و درک کنند که زندگی بسیار زیباتر و ارزشمندتر از تجربه معمول در الگوی عادی و انسانی است.

شفا چیست؟

این س ال اغلب مطرح می شود ، "چه چیزی باعث بهبود می شود؟ آیا ایمان است؟ آیا مسحور است؟ آیا این یک دعای التماس دعایی است که به نوعی مستجاب می شود؟ " برای پیشنهاد پاسخ ، باید d d را در نظر گرفت. چه چیزی است که برنامه را به ارمغان می آورد؟ اگر یک ایستگاه در حال پخش است و یکی رادیو دارد ، فقط به هماهنگی نیاز دارد. بنابراین انسان باید یاد بگیرد که با تمام قلب و ذهن خود با خدا هماهنگ شود. نتایج او را متحیر خواهد کرد. دو عبارت عیسی ذکر   هستند یک نوع کلیدی در این زمینه: «پادشاهی خدا در درون شما" و "هر کس باید ملکوت خدا دریافت نمی عنوان یک فرزند کوچک، او باید وارد کنید در آن است." پادشاه دیوید ، در مزمور 51 ، اینگونه صحبت می کند ، "ای خدا ، یک قلب پاک در من ایجاد کن. و روحیه درستی را در من تجدید کنید. " شاول ، آزار دهنده مسیحیان ، که به پولس ، مبلغ و شفا دهنده بزرگ مسیحی تبدیل شد ، در نامه خود به افسسیان گفت: "و در روح ذهن خود تجدید شوید". و به فیلیپیان نوشت: "بگذار این ذهن در تو باشد که در مسیح عیسی نیز بود." بنابراین به نظر می رسد که خانم ادی کشف کرده که چگونه ذهن انسان مادی و محدود را به حدی دور کند که این پادشاهی خدا را در درون خود پیدا کند. بنابراین ، او "روح درست" را در خود تجدید کرد. و سپس این درک معنوی را به نفع دیگران عملی کرد.

دومین آمدن مسیح؟

آیا این دومین آمدن روح مسیح نبود ، مطابق با پیشگویی سنت جان در فصل دهم و دوازدهم از مکاشفه ؟ - برای روشنگری و شفابخشی ، در زمانی که برخی بودند که آماده درک یک ایده پیشرفته از نظر معنوی بودند؟ عصر شاعران و وزرای بزرگ و سایر رهبران عالی روحانی بود. همچنین زمانی بود که مردم ما از جنگ داخلی بیچاره و بدبخت ، گرسنه "مرهم در جلعاد" و نیاز به یک فلسفه عملی و شفابخش بودند. و این کاملا طبیعی بود که چنین پیام مسیحی باید با رویکردی علمی در طلوع عصر بزرگ علمی قرن نوزدهم ارائه می شد. با این حال، احتمالا اجتناب ناپذیر است که اکثریت بزرگی از مردم این ایده را معنوی را قبول نمی کند، از آنجا که "مرد طبیعی بود پذیرفته نمی چیزهایی که از روح خدا، برای آنها که نزد او جهالت است: نه می تواند او آنها را می دانیم، چرا که آنها از نظر معنوی تشخیص داده می شود "، همانطور كه ​​سنت پولس به قرنتیان نوشت. (اول قرنتیان 2)

درمان های کتاب درسی

بنابراین ، از طریق تشخیص معنوی ، خانم ادی نیم نگاهی به کمال اساسی انسان دید و از طریق او یک ایده واقعی چندگانه سلامتی بهتر و همچنین یک نگاه اجمالی به همان کمال پیدا کرد که زندگی آنها را دگرگون می کند. در انتشار نسخه های بعدی علم و بهداشت ، خانم ادی شامل صد صفحه از شفابخشی ها بود که همگی از صرف خواندن و تأمل در کتاب صورت گرفته است. ممکن است او شامل بسیاری از معالجات باشد که خود به انجام رسانده است ، اما بدیهی است که ترجیح داده است که چنین کاری نکند ، تا خواننده بیشتر ترغیب شود که دریابد که او می تواند درک قدرت شفابخشی خدا را بدون سایر افراد .

خانم ادی در چاپ اولیه کتاب درسی خود نوشت: "صدها درمان مشابهی که من انجام داده ام اما هیجان ناشی از آنها باعث شد من شایعات آنها را سرکوب کنم۔۔۔ . وقتی اصل این روش را یاد بگیرید و آن را در عمل اجرا کنید ، خودتان ثابت خواهید کرد که آنچه من نوشتم درست است. ‘‘

سه کیفیت مورد نیاز

با این حال ، مگر اینکه کسی بخواهد با خودش صادقانه غیرمعمول باشد ، همچنین در برخورد با این موضوع متواضع و کودکانه باشد ، و در نگرش خود نسبت به دیگران واقعاً دلسوز باشد ، احتمالاً نمی تواند بسیاری از علوم معنوی زندگی را پیدا کند ، - این روح شفابخش حقیقت ، همانطور که خدا به آن می دهد. وقتی کسی کشف این ایده معنوی را انجام می دهد ، تمام نوشته های معنوی معنای جدیدی پیدا می کنند. عهد جدید ، برای مثال ، که برای بسیاری از مردم فقط تاریخ و فلسفه اخلاقی است ، شروع به گشودن می کند ، به طوری که معابر مبهم با معنای اصلی و معنوی خود زنده می شوند. با این حال ، هیچ کس نمی تواند ادعا کند که در این زمینه مرجع است. یک عمر در درک کامل روح یا اصل نامحدود به نام خدا کافی نیست. وقتی کسی شروع به فهمیدن می کند ، می فهمد که دانش انسان را به دست نمی آورد ، همانطور که یاد می گیرد با آن هوش و عشق سازگار شود که هرگز آغاز نمی شود و هرگز پایان نخواهد یافت.

هزاران شفا تایید شده

در اوایل نوزده و سی سالگی مجموعه ای از تعداد شفابخشی های معنوی که در طی پنجاه سال گذشته که شایعترین شفابخشی های معنوی بود ، صورت گرفته بود. این شفابخشی ها در نشریات کلیسای خانم ادی منتشر شده است و هر شفا توسط سه شاهد یا بیشتر گواهی شده است. کل بیش از 30،000 بود. علاوه بر این ، بدون شک هزاران مورد دیگر وجود داشت که هرگز منتشر نشدند.

چنین شواهدی از قدرت خدا برای شفابخشی بسیار قاطع است. حتی اگر برای درمان های طبیعی ، درمان ایمان و اشتباهات احتمالی در تشخیص کمک هزینه کنیم ، شواهد هنوز هم طاقت فرسا هستند. علاوه بر این ، علاوه بر بهبودی جسمی ، هزاران نفر نیز پس از یافتن راهی جدید برای حل مشکلات خود ، از آشفتگی روان و مشکلات شخصی آزاد شدند. خانم ادی در ارتباط با کار شفابخشی خود نوشت: "وقتی کاملاً واضح دیدم و معقولانه احساس کردم که بینهایت هیچ بیماری را تشخیص نمی دهد ، این مرا از خدا جدا نکرده بلکه مرا به او وصل کرده است تا بلافاصله مرا قادر سازد برای بهبود سرطانی که به رگ گردن خورده بود. در شرایط معنوی همان من قادر به جایگزین مفاصل جابجا و شده افزایش در حال مرگ به  ما سلامت. اکنون افرادی زندگی می کنند که می توانند شاهد این درمان ها باشند. در اینجا شواهد من از بالا وجود دارد که نظرات اینجا راجع به این موضوع صحیح است.

۔۔۔ تصدیق کمال غیب بی نهایت ، قدرتی را به دست می دهد که هیچ چیز دیگری نمی تواند. ‘‘ (وحدت خوب ، صفحه هفت)

شاهراه شاه

فصلی در علوم و بهداشت با عنوان "میوه خوری" که حاوی یکصد صفحه درمان از خواندن کتاب درسی است ، تصدیق دلگرم کننده ای از این تأثیر شفابخش روح پیشین است که خانم ادی قادر به تشخیص آن بود. اگرچه دیگران درک قابل قبولی را که خانم ادی در طول سالها کسب کرده است برابر نمی دانند ، اما هرکسی که نگاه اجمالی به حضور و قدرت بی نهایت زندگی-اصل پیدا کرده می داند که او در جاده ای جدید قرار دارد ، شاهراه شاه. و این به خود او بستگی دارد که آیا تصمیم دارد این بزرگراه را دنبال کند یا از مسیر خود در برابر همه تجاوزات دفاع کند.

اثبات روشن باعث تشویق می شود

خانم ادی در کتاب خود ، متون متفرقه ، هفتاد صفحه از شهادت های دیگر راجع به بهبودی حاصل از خواندن و مطالعه علم و بهداشت آورده است. از آنجا که وی بسیاری از معالجاتی را که خود انجام داده در نوشته های منتشر شده خود وارد نکرده است ، تعدادی از این موارد درمانی قابل توجه از منابع معتبر مختلف جمع آوری شده است. آنها در اینجا به عنوان تشویق برای کسانی که اساس مسیحیت یا مسیحیت را زیر سوال می برند چاپ می شود

علم مسیحی یا در تلاش برای یافتن راهی برای برون رفت از مشکلات و محدودیت هایی که وجود مادی برای آنها ایجاد کرده است ، رابطه انسان و خدا را زیر سوال می برند. چنین حسابداری همچنین به عنوان ادای احترامی عادلانه به مری بیکر ادی و مواضع معنوی او به عنوان نماینده خدا و قدرت او برای بهبود است. مسیحیان ، و همه افراد بعد از نور ، به طور فزاینده ای سپاسگزار خواهند شد زیرا آنها درک می کنند که چگونه این زن بزرگ توانست شیشه پنجره ذهنی خود را چنان از مادیات و ملاحظات شخصیتی پاک کند که نور شفابخش حقیقت و عشق می تواند از بین برود ، و من به قلب و ذهن دیگران

رهبران معنوی دیگر

از زمان درگذشت خانم ادی در سال 1910 ، رهبران عالی روحانی و مبلغان انجیلی دیگری نیز وجود داشته اند. حتی ماهاتما قندی از هند علاوه بر اینکه رهبر سیاسی بود ، یک رهبر معنوی بزرگ نیز بود. فرانک بوخمن از ایالات متحده یک مسیحی فداکار بود که زندگی بسیاری از مردم را در بسیاری از کشورها تغییر داد. داستان او تا حدی در کتاب کوچک پیتر هوارد ، راز فرانک بوخمن (منتشر شده در 1961) بیان شده است. او اسلحه سازی  را بنیان نهاد و رویکرد ساده و مسیحی او معجزاتی در تغییر شخصیت ایجاد کرد.

رویکرد منطقی تر خانم ادی

در سالهای اخیر ، اعضای چندین فرقه از آیین مسیحی در حال انجام معالجه معنوی بودند ، اما این خانم ادی بیش از هر کس دیگری بود که قدرت خدا را برای بهبود به طور گسترده نشان داد. مهمتر از همه ، این خانم ادی و تنها خانم ادی بود که رویکرد منطقی به اصل مربوطه را مطرح کرد و همچنین ماهیت بازدارندگی را بیان کرد که به همین دلیل مسیحی را در راهپیمایی شادی آور خود از قدیمی و جدید یا باعث شد او ایده معنوی را شخصی کند تا زمانی که در آن دست زدن از بین برود. خانم ادی به طور مداوم درک واضح خود از ایده مسیح را تجدید می کرد. وی همچنین به نقل از کتابها و مقالاتی ، و کلیساهایی تأسیس کرد تا به دیگران در کشف همان کشف و درک درستی از آن که می تواند برای مشکلات زندگی روزمره اعمال شود ، کمک کند. وی این کشف ، توسعه و کاربرد آن را علوم مسیحی نامگذاری کرد و مرتباً از آن به عنوان علوم الهی صحبت می کرد.

راهی جدید برای زندگی

به راستی او رویکرد جدیدی به زندگی ، روش جدیدی برای مقابله با خود و همنوع خود ، راه جدیدی برای حل مشکلات زندگی افتتاح کرد ، حتی همانطور که عیسی "راه ، حقیقت و زندگی" را آغاز کرد و مدتها پس از خدمت عیسی مسیحیت یا حتی دین شناخته نمی شد ، بلکه به عنوان راه شناخته می شد . خانم ادی نیز همین اصل الهام بخش و شفابخش را به عنوان راهی برای زندگی در نظر گرفت ، و بعد از کشف خود سیزده سال هیچ مراسم کلیسایی برگزار نکرد و همچنین بعد از کشفش ، بیست و هشت سال کلیسای مادر خود را بنا نکرد. با این حال ، کار شفا تا حد شگفت انگیزی ادامه داشت.

هویت مسیحی

برای درک شفابخشی معنوی یا مسیح ، باید ایده مسیح را درک کنیم زیرا فردی را که بیشتر فکر و زندگی خود را مطابق با روح خدا تقدیس کرده است ، متحرک می کند. شاید بالاترین احساس دعا این باشد که واقعاً حضور خدا را احساس کنیم ، که البته استقبال از روح  است. کلمه مسیح از زبان یونانی آمده و به معنای مسح شده است . کلمه مسیح از عبری آمده و همچنین به معنای مسح است . اصطلاح مسح ، نه فقط به مسح روغن اطلاق می شود ، بلکه اساساً به مسح شدن از طرف خدا اطلاق می شود (نگاه کنید به 1 جان 2:27) ، و از زمان موسی چنین استفاده می شده است. این به معنای آغشته شدن به روح خدا ، تاباندن آن روح عالی ترین درجه است که باعث القا و التیام می شود و حسن نیت را در بین انسان ها ترویج می دهد. این نوعی آگاهی است ، اما برای انسان حیوان و نه برای انسان روشنفکر طبیعی نیست ، حتی همانطور که سنت پل به قرنتیان نوشت. آگاهی مسیح بومی مسیح بود ، به دلیل تصور معنوی مریم به جای تصور جنسی. برای همه دیگران ، این یک کشف است و ممکن است در درجه بالاتر و بالاتر توسعه یابد.

ظهور دوم پیشگویی کرد

این آگاهی از مسیح که از نظر عیسی بسیار طبیعی بود ، برای مسیحیان اولیه تا حدودی طبیعی شد. بعداً ، چراغ خاموش شد. سپس تاریکی عصر تاریکی ، بدخواهی ، احساس گرایی و بی رحمی صدها سال دنبال شد. طبق عهد جدید ، چندین پیشگویی توسط عیسی و سنت جان مبنی بر بازگشت مسیح صورت گرفت ، و طبق گفته سنت جان ، این بازگشت توسط اژدها و جانور دنبال می شود ، که ممکن است گرفته شود به معنای دجال است. بسیاری از مسیحیان و بسیاری از دانشمندان مسیحی متقاعد شده اند که این ظهور دوم قبلاً اتفاق افتاده است ، اما توسط بسیاری از مسیحیان تصور یا تأیید نشده است.

بنابراین ، ما باید "نشانه های زمان" را تشخیص دهیم. اگر ظهور دوم اتفاق افتاده است ، باید انتظار داشته باشیم که بسیاری از معالجات معنوی با آن همراه شده است ، که ممکن است معلولان صعب العلاج دوباره برقرار شوند ، طوفان ها آرام شوند ، و کلمه  d را تبلیغ کرده و نوشته اند. و نوشته شده ، نه لزوماً به سبک اصطلاحات 2000 سال پیش ، بلکه به سبک و اصطلاحات روزگار. چنین نوشته هایی باید به طور ماهوی با نوشته های اعتقادی عهد جدید همخوانی داشته باشند. همچنین ، انتظار داریم که در کتاب مکاشفه خود ، برخی از پیشگویی ها ، مانند پیام های سنت جان ، را مشاهده کنیم. همچنین ممکن است انتظار داشته باشیم که برخی از تحقق ها را که با پیشگویی های هرم بزرگ موافق است ، پیدا کنیم. این هرم ، کاملاً متفاوت از سایر موارد ، به طرز شگفت انگیزی ، از طرق مختلف ، طراحی و ساخته شده است ، به گونه ای که بسیاری از مهندسان امروزی شک دارند که آیا می تواند با دانش امروز کپی شود. این ساختمان حدود 2600 سال قبل از عیسی ساخته شده است ، و پیشرفت معنوی و پیشرفت بشر را به خدا پیش بینی می کند. پیشگویی در کلمات نیست بلکه در ساختار است و پیشگویی ظهور مسیح به وضوح نشان داده شده و دقیقاً تحقق یافته است ، حتی برای به تصویر کشیدن قیام مقدسین در زمان قیام عیسی (ع). (مت. 27:52 ) پس از تقسیم مسیحی عیسی است، وجود دارد d در هرم یک دوره از نور و پیشرفت است که در یک گام بلند نهایی پیشرفت برای دوره آغاز در مورد 1875 به اوج رسیدن.

هنگامی که ما این دوره را از سال 1875 تا امروز مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم ، متوجه می شویم که این بزرگترین دوره علوم ، اختراعات و مهندسی است که جهان تاکنون شناخته است. همچنین ، این دوره ای را نشان می دهد که انسان ، به جای قابل ملاحظه بودن در برابر آنها ، تا حد قابل توجهی بر ماده و شرایط مادی مسلط شده است . در سال 1844 بود که مایکل فارادی بزرگ ، در مقاله ای که در مجله فلسفی منتشر شد ، اعتقاد خود را به غیرمادی بودن اشیا فیزیکی اعلام کرد. در همین دوره از دهه 1840 ، افراد مشهور دیگری ادعاهای تقلیدی داشتند. در سال 1844 ، مری بیکر ادی ، همانطور که در سال های بعد نوشت ، "اطمینان داشت که ذهن فانی همه بیماری ها را تولید می کند و نظریه های مختلف پزشکی به معنای علمی علمی نیستند."

شفابخشی های دوم ظهور

خانم ادی در نود و پنج صفحه زندگینامه خود اظهار داشت: "طی بیست سال قبل از کشف من [از سال 1866] سعی داشتم همه تأثیرات جسمی را در یک علت ذهنی جستجو کنم." هنگامی که در سال 1866 در بستر مرگ خود بود ، جمله استاد را به خاطر آورد ، "من راه ، حقیقت و آزادی هستم : هیچ کس به جز من به پدر نمی آید." با این خاطره سیل نور ، از شنا و الهام به وجود آمد و او خود را شفا یافت. اندکی پس از آن ، او دریافت که این روح مسیح از دیگران به او منتقل می شود ، و این باعث التیام  شد ، معمولاً بلافاصله ، هرگز در طول شانزده سال کار شفابخشی خود پرونده ای را از دست نداد . حتی معلولان ، معلولان از بدو تولد ، به روح مسیح تسلیم شدند و کاملاً ترمیم شدند. چندین نفر نیز بودند که از مرگ زنده شدند.

عیسی به برگشت؟

با این حال گروه های انجیلی ، مانند پیروان دکتر بیلی هارگیس ، دکتر بیلی گراهام ، هربرت دبلیو آرمسترانگ و دیگر رهبران انجیلی ، هنوز در انتظار بازگشت دومین شخص به نام عیسی هستند. آنها اعتقاد دارند که وی شخصاً برای هدایت یک احیای مذهبی و ایجاد یک حکومت خدا برای جایگزینی دولتهای سیاسی آن روز به کار خود ادامه خواهد داد. آنها معتقدند که این بازگشت مسیح ، در شخص عیسی نزدیک است. آیا آنها آن طبیعت دوگانه عیسی را اشتباه نمی گیرند ؟ عیسی به عنوان پسر مریم می توانست از چیزهای عادی و مادی صحبت کند ، همانطور که هر انسانی می تواند صحبت کند ، اما به عنوان پسر خدا ، می تواند از طرف خدا ، به عنوان مسیح ، صحبت کند. او یک بار گفت ، "قبل از اینکه ابراهیم باشد ، من هستم." ابراهیم 2000 سال قبل از جسوس زندگی می کرد ، بدیهی است که عیسی قبل از ابراهیم زندگی نکرده است. با این حال ، به عنوان مسیح ، او به اندازه خدا جاویدان بود و مطمئناً خود را به عنوان مسیح ابدی معرفی کرد ، تا حدی که گاهی باید خود خدا به نظر می رسید. اگر او مأموریت خود را انجام داد و با پیشرفت در یک جایگاه بالاتر از زندگی از گوشت فارغ التحصیل شد ، چرا باید پس از 2000 سال به یک موجود خاکی و منسوخ برگردد؟

عمل به پیشگویی معمولاً قابل تشخیص نیست

کلمه مسیح اغلب به عنوان مترادف با عیسی استفاده می شود. اگر بخواهید صحبت کنید ، این یک مترادف نیست بلکه یک عنوان است. پس از دستور پادشاه داوود ، که یکی از بهترین رهبران معنوی و زمانی اسرائیل بوده است ، بسیاری از مردم عصر عیسی انتظار مسیح موعود را داشتند. در زمان تحقق پیشگویی های عیسی ، اکثر مردم یهود از آن اطلاع نداشتند و معتقد نبودند که مبلغ جوان مسیح موعود است. پیشگویی ها به ندرت هنگام تحقق درک می شوند ، اما مدتی پس از تحقق کامل آشکار می شوند.

همچنین ، اکثریت عظیم مسیحیان اعتقاد نداشتند که خانم ادی در حال انجام پیشگویی است و معتقد نیستند که او نماینده دومین آمدن مسیح است. آنها فکر می کردند که او در دیدگاه های خود اشتباه می کند و کسانی هم هستند که احساس می کنند نه مسیحی است و نه علمی. برخی متقاعد شده بودند که او یک شارلاتان است. مطمئناً آنها اشتباه کرده اند. نه تنها معالجات حیرت انگیز او پس از 2000 سال قبل از معالجه های شگفت انگیز توسط عیسی مسیح به وجود آمد ، بلکه تا حدی تداوم داشت. باید انتظار داشت که بسیاری از پیروان او درک درستی از مسیح به دست آورده باشند که به آنها امکان بهبود می بخشد ، حتی همانطور که مریدان و بسیاری از مسیحیان اولیه برای سالها مرهم مسیح را انجام می دادند . این سوابق نشان می دهد که بسیاری از پیروان او چنین التیام هایی را انجام داده اند ، حتی اگر دیگران به آن درجه از ایمان و درک نرسیده باشند.

این درک ، البته ، توسط کتاب درسی خانم ادی ، که نسخه های بیشتری از آن به فروش رفته است ، بیش از هر کتاب دیگری که تاکنون منتشر شده است ، به جز کتاب مقدس ، بسیار تقویت شده است. در سال 1931 ، كتاب كوچكی تنها در هشتاد صفحه به طور خصوصی توسط بانویی كه علوم مسیحی را در سال 1898 وارد آلمان كرد ، منتشر شد. این كتاب تحت عنوان "علوم مسیحی در بسیاری از كشورها" ، نوشته فرانسیس توربر سیل است و نه تنها شامل بسیاری از شفابخشی های شگفت آور است. بلکه تجربه هایی مشابه برخی از مسیحیان اولیه است. این یک گوهر است. چگونه ممکن است کسی ، پس از خواندن این گوهر کوچک ، برای لحظه ای شک کند که ظهور دوم از قبل رخ داده است! چرا درک بیشتری از آنچه در آن روزها جریان داشت نبود؟ پاسخ این داستان قدیمی و قدیمی است: ذهن انسان به طور طبیعی ذهن الهی یا مسیح را درک نمی کند . به سمت آن کشیده نشده و آن را درک نمی کند. همچنین ، اکثر دینداران تمایل دارند هرگونه نوشته مسیحی یا دستاوردهای مسیحی را که مربوط به کلیسای خودشان نیست یا اعتقادات مذهبی خودشان است ، نادرست جلوه دهند. بنابراین ، یک ابر آشفتگی یا نمایش نادرست بر روی خط d گسترش می یابد و بیشتر همه تا حدی تحت آن قرار می گیرند. اینکه سال 30 میلادی باشد یا 1900 میلادی یا 1970 میلادی تفاوت چندانی ایجاد نمی کند که آنچه مربوط به روح است معمولاً مورد توجه قرار نمی گیرد ، یا اینکه سوd تفاهم شده و به درستی معرفی نمی شود.

عواقب اجتناب ناپذیر در نتیجه ، بسیار از مشکل، تنش، سردرگمی و بی عدالتی از زمان ما است به علت ارزش رو به وخامت و انصراف از آن استانداردها بالا که قبلا به رعایت؟ آیا ملت ما به خاطر پشت كردن به  d d و به رسمیت نشناختن جزر و مد روحانی كه پیشرفتهای مادی این كشور را ممكن ساخته است ، هزینه نمی پردازند ؟ آیا مردم ما بیش از حد طلا و غاز را خیلی دوست نداشته اند؟ آیا ملت ، به دلیل اینکه "به دنبال خدایان دیگر" رفته اند ، محاکمه نخواهند شد ، حتی همانطور که دیگر ملیت ها نیز به قضاوت درآمده اند؟ آیا وقت آن نیست که این ملت بزرگ ، که احساس کامل آزادی انسان را به وجود آورد ، بالاترین شکل دولتی را که تاکنون برای انسان شناخته شده است ، به دنیا آورد و مری بیکر ادی و ظهور دوم را به دنیا آورد ، باید دوباره به پروردگار ، آیا باید اصطبلهای اوژین خود را پاکسازی کند و نظم جدیدی از دوران "نووو آرڈو سیلیکوم" را دوباره برقرار کند؟ - که در اسکناس های یک دلاری ما وجود دارد.

کلیسا ، - چیست؟

بدتر شدن ملت است که قطعا در بدتر شدن کلیساها بیان شده است. عیسی هرگز یک کلیسا را ​​بنا نهاد ، به معنای یک سازمان یا یک بنای کلیسا. خانم ادی نمی خواست كلیسایی تأسیس كند ، اما امیدوار بود كه بتواند از طریق نوشته ها و سخنرانی های خود ، شگفت انگیز بودن كلیسا را ​​در دسترس او قرار دهد و تصور می كرد كه كلیساهای مسیحی حقیقت آن نوشته ها را می فهمند و از آنها استقبال می كنند. وقتی کلیساها آنها را نپذیرفتند ، وی سرانجام احساس کرد که مجبور است برای حفظ اکتشافات خود و زنده نگه داشتن آن برای نسلهای آینده ، گیاه خود را ایجاد کند . بعداً ، او تعریفی از کلیسا را ​​در کتاب درسی خود گنجاند. با این حال ، این تعریف کاملاً در امتداد خطوط معنوی است تا اینکه مفهوم مادی آن باشد. در آن می خوانید: ‘‘کلیسا. ساختار حقیقت و عشق؛ آنچه بر اصل الهی استوار است و از آن ناشی می شود.

"كلیسا آن م ای است كه اثبات سودمندی خود را ارائه می دهد و در حالی كه نژاد را بالا می برد ، فكر خاموش را از اعتقادات مادی گرفته تا ادراك از عقاید معنوی و نمایش علم الهی ، و بدین ترتیب شیاطین یا خطا را بیرون می راند و شفا می بخشد. مریض."

کلیسای واقعی

خانم ادی هنگام وقف كلیسای مادر اصلی خود در سال 1894 ، گفت: "كلیسا در حال حاضر بیش از هر م سسه دیگری سیمان جامعه است و باید سنگر آزادی مدنی و مذهبی باشد. اما زمانی فرا می رسد که عنصر دینی یا کلیسای مسیح در محبت ها به تنهایی وجود داشته باشد و برای بیان آن نیازی به هیچ سازمانی نداشته باشد. " دو سال پیش از این ، خانم ادی در حال تأسیس صندوق ساخت کلیسا بود و در آن زمان ، در مارس 1892 ، در مجله مجله علوم مسیحی خود نوشت: "سازماندهی مادی کلیسای مسیح ضروری نیست. دستور دادن شبان و وقف کلیساها کاملاً ضروری نیست . اما اگر این کار انجام شد ، اجازه دهید این امتیاز در دوره باشد و نه به عنوان یک مراسم دائمی یا ضروری کلیسا. اگر كلیسای ما سازمان یافته باشد ، برای پاسخگویی به این تقاضا است ، "حالا همین طور بماند." جمع و جور واقعی مسیحیان عشق به یکدیگر است. این پیوند کاملاً معنوی و آسیب ناپذیر است. "

آیا عیسی اشاره ای به کلیسای واقعی نکرد که وقتی زن سامری در چاه یعقوب به او گفت ، "آقا ، من درک می کنم که شما یک پیامبر هستید. پدران ما در کوهستان عبادت می کردند . و شما می گویید که در اورشلیم جایی است که انسانها باید عبادت کنند. " عیسی به او گفت: «زن ، باور كن ، ساعتی فرا می رسد كه شما نه در این كوه و نه هنوز در اورشلیم ، پدر را عبادت نخواهید كرد. پرستش شما مطمئن شوید که چه: ما می دانیم آنچه که عبادت برای نجات است از یهودیان. اما ساعت فرا رسد، و در حال حاضر است، که پرستندگان حقیقی باید پدر را با روح و راستی پرستش: برای پدر  چنین به پرستش او. خدا یک روح است: و کسانی که او را می پرستند باید او را با روح و حقیقت حمل کنند.‘‘ (جان 4)

آیا عیسی مسیح به كلیسای واقعی اشاره نمی كرد كه به پیتر برگشت و گفت: "خوشا به حال تو ، سیمون بارونا [سیمون پسر یونس] زیرا گوشت و خون آن را به تو نشان نداده است ، اما پدر من كه در بهشت ​​است [در زبان آرامی، کلمه برای آسمان به هم بهشت یا جهان ترجمه می کند.] و من هم می گویند نزد تو، که تو هنر پیتر [ پطرس ، به این معنی سنگ]، و بر این صخره من کلیسای من ساخت. “پیتر فهمیده بود که عیسی واقعاً کیست و گفت ، "تو مسیح هستی ، پسر خدای زنده".  بنابراین کلیسای واقعی قرار بود بر اساس شناخت مسیح ، بر اساس آن قدرت و نفوذ معنوی ساخته شود که همیشه از خدای واحد سرچشمه می گیرد. خدای یگانه در آن روزها خدای یهودیان و مردم دیگر بود. مسيح ، طبعاً همانگونه كه پرتو خورشيد براي خورشيد است ، براي خداست.

روح مسیحی یک کشف

قسمت معنادار مسیحیت فقط دو یا سیصد سال به طول انجامید. خانم ادی مجبور شد دوباره آن را کشف کند. سپس بخش معنادار علوم مسیحی فقط هفتاد و پنج سال به طول انجامید. از این رو ، اکنون نیاز جدی به احیای مجدد و نوزایی وجود دارد که چیزهای شگفت انگیز خداوند را که بارها و بارها به پیامبران و حتی به پیامبران و حتی آدم برمی گردد از بین رفته و فراموش شده است. و حوا

مسیحی دوره همیشه به دنبال دجال

خانم ادی بلافاصله بسیاری از افراد را شفا داد ، مانند عیسی نیز. او حقیقت زنده را به قدری واضح و با چنان روح الهی بیان کرد که مردم نه تنها بهبود یافتند بلکه حتی مانند عیسی نیز احیا شدند. با این حال سخنان او و روح آنها توسط اکثریت قریب به اتفاق مسیحیان پذیرفته نشد ، حتی همانطور که سخنان عیسی و روح آنها توسط یهودیان پذیرفته نشد. در عرض 3 00 سال پس از توزیع عیسی ، نور تقریباً خاموش شده بود ، بهبودهای معنوی تا حد زیادی ناپدید شده بود و دوران تاریک مادی گرایی شروع به حرکت و بی اعتبار کردن سخنان و دستاوردهای مسیح بزرگ کرد.

در طی سی سال از زمان صدور مجوز خانم ادی ، نور تقریباً خاموش شده بود ، شفابخشی های معنوی تا حد زیادی ناپدید شده بودند و دوران تاریکی دوره دوم ضد مسیح شروع به تحرک کرد و سخنان و دستاوردهای دومین آمدن مسیح را بی اعتبار کرد. ایرت آمدن دوم شده بود d توسط هر دو سنت جان و توسط عیسی، و آن را به عنوان d . ممکن است بگوییم که در چهار مرحله یا مراحل 1844 ، 1866 ، 1875 و مرحله بعدی که احتمالاً در سال 1977 وجود دارد ظاهر شد. در طول سومین قرن اخیر ، شفافیت و شفافیت آن همچنان ادامه داشت و کارایی آن نیز بیشتر بود. بیشتر مورد تأیید قرار گرفت. اندکی پس از گذشت خانم ادی ، در سال 1910 ، دوره دجال بسیار آهسته و با ظرافت نفوذ و شستشوی مغزی خود را آغاز کرد. این سطو شده بود  d توسط هر دو جان و عیسی، و نیز توسط خانم ادی. یک دوره دجال نیز ممکن است به عنوان یک دوره نفرت تعیین شود.

درک روشن مورد نیاز کاملاً واضح است

کشف خدای یگانه و مسیح او هسته اصلی کلیسا و کل مسیحیت است. این یک کشف ذهنی ، اخلاقی و معنوی است. با این حال ، این کشف نیاز به پیگیری دارد تا فرد بتواند آگاهانه بیشتر و بیشتر در محضر خدا زندگی کند و بیشتر از روح مسیح تجسم یابد . این باعث تغییر در کل زندگی فرد می شود.  d از منظر دیگری دیده می شود ، هدف فرد در زندگی بالاتر می رود و رویکرد فرد به زندگی رنگ و بوی دقیق تری پیدا می کند. خانم ادی نوشت ، "عیسی ناصری یک دانشمند طبیعی و الهی بود. او قبل از دیدن دنیای مادی او بسیار بود. او كه در ابراهیم حضور یافت و در عصر مسیحیان تاریخ تازه ای به جهانیان داد ، یك دانشمند مسیحی بود كه برای سرزنش شواهد ، نیازی به كشف علم وجود نداشت. با این حال ، برای یک متولد شده از جسم ، علم الهی باید یک کشف باشد. " دوباره ، او نوشت ، "چه کسی جرات می کند بگوید که ماده یا انسانها می توانند علم را تکامل دهند؟ بنابراین ، اگر از منبع الهی نباشد ، و چه چیزی ، اما معاصر مسیحیت ، تا کنون پیش از دانش بشری ، از کجاست که بشر باید برای کشف حتی بخشی از آن تلاش کند؟ "

اگر ماده به همان اندازه واقعی ، جامد یا دائمی باشد که ظاهر می شود ، پس عیسی نمی توانست ناگهان ظاهر شود و ناپدید شود ، یا طوفان را آرام کند ، یا مردگان را زنده کند یا پنج هزار نفر را تغذیه کند. اصولاً چیزی به نام معجزه یا اتفاق خارق العاده وجود ندارد. همه چیز باید به قانون پاسخ دهد ، یا قوانین جهان مادی یا قانون خدا. اگر قانون خدا عالی ترین قانون باشد ، ممکن است به نظر برسد کسی که هوشمندانه زیر آن عمل می کند معجزه هایی را برای کسی انجام می دهد که چیزی از آن نمی داند.

بنابراین ، درک صحیح ماهیت واقعی خدا و انسان از همه بیشتر ارزش دارد! این امر به درک بهتر کلیسای واقعی مسیح کمک می کند ، کلیسایی که لزوماً برای بیان آن نیازی به بنا و مرام ندارد. کلیسای   یا کلیسای مسیح مطمئنا چیزی فراتر از کلیسای فیزیکی ، سازمان فیزیکی و تشریفات رسمی آن است.

تشکل های مذهبی

منشأ آغازین تقریباً هر دین نه یک دین بود و نه یک سازمان. این راهی برای زندگی است ، راهی برای تقرب به خدا و درک درستی از رابطه انسان با او. بخش مذهبی ، خدمات کلیسا ، دگم ، آیین و سازمان همیشه بعداً دنبال می شد. وقتی کلیسا و سازمان به خوبی تاسیس شد ، و بنیانگذار آن را رد کرد ، روحیه بنیانگذاری معمولاً کاهش می یابد.

بنابراین کلیسا ، که می تواند کمک بزرگی به فرد باشد ، ممکن است مانعی نیز باشد. اینکه یکی باشد یا دیگری ، به نگرش فرد و همچنین کلیسا بستگی خواهد داشت که آیا با تجدید درونی ترین موجودیت خود ، "پادشاهی خدا در درون" ، به او غذا می دهد یا نه. "به جای ارائه صرف تشریفات کلیسا ، یا صرف نامه کلمه بدون روح که یک روش درمانی را روشن می کند .

خواسته های خدا بهتر درک می شود

در طول قرن ها ، رهبران بزرگ معنوی هر دوره بهترین کاری را که می دانستند برای یافتن خدا ، اطاعت از او و کمک به نجات مردم خود از شر و ظلم و راهی برای انتصاب خداوند انجام دادند. آنها معمولاً تا یک نقطه موفق می شدند ، اما همیشه مردم از نقطه نظر بالاتری که پیش روی آنها قرار گرفته بود ، "دور می شدند". با این حال ، هر رهبر جدید تقاضاهای خدا را تا حدی متفاوت تفسیر می کند. در زمان ظهور اول ، حضرت عیسی (ع) به عنوان خدای عشق و اصل جهان شناخته نشده بود. با این حال ، از طرف عیسی هیچ تلاشی برای استفاده از این اصل برای از بین بردن دشمنان خود ، مانند زمان های عهد عتیق ، و یا از طرف خانم ادی برای از بین بردن دشمنان خود وجود نداشت . با این حال ، همان خدا بود. تفسیر خواسته های الهی به درک واضح تری از ماهیت واقعی خدا ، انسان و جهان رسیده بود.

بسیاری از مسیحیان ، برای سالها ، این ایده را پذیرفته اند که انسان در "تصویری مانند خدا" آفریده شده است ، و به همین دلیل ، آنها سعی کردند تصور کنند که خداوند شخصی بزرگ و بزرگوار است و در آسمانها قرار دارد . با این حال ، عیسی گفت ، "خدا یک روح است." از این رو انسان ، از دیدگاه عیسی ، روحانی است و او روحیه را منعکس یا آشکار می کند. با قضاوت از سوابق عهد عتیق ، عهد جدید و از ظهور دوم ، آشکار می شود که این روح یا اصل برای انسان شناخته شده است و می تواند از طریق او عمل کند. عیسی مطمئناً در مورد خودش صحبت نمی كرد وقتی كه گفت ، "من و پدرم یكی هستیم." او می دانست که خود خواهی مسیحی که بومی اوست به تازگی بومی همه است ، اما باید کشف و توسعه می یافت. حس بالایی از این ایده مسیح و اصل آن توسط جس ما و مری بیکر ادی برگزار می شد ، اما از آنها فقط برای التیام ، پاکسازی ، بازسازی و برای شکستن مسحورات رویای آدم در زندگی استفاده شد. در گوشتی که پیروان مسیحی بالاتر می روند ، "چیزهایی را که می بینید می بینید و آنچه را می شنوید می شنوید ، همانطور که عیسی به شاگردان خود گفت. (لوقا 10:23 ، 24)

تاب آونگ

در طی سیصد سال پس از توزیع عیسی ، نور تقریباً خاموش شد ، تاریکی به وحشت عصر تاریکی فرو رفت ، و دجال عالیقدر سلطنت کرد. در طی سی سال پس از توزیع خانم ادی ، چراغ تقریباً خاموش شد و اکنون دجال در خارج از کشور در آن سرزمین به سر می برد. اما دلایلی وجود دارد که امیدوار باشیم جرقه به سمت روز احیای روحانی دوباره زنده شود . حقیقت بسیار مسری تر از اشتباه است. خیر به مراتب بیشتر از شر مسری است. وقتی دستاوردها و نوشته های ظهور دوم ابر مسحور ، سوd تفاهم و نمایش غلطی را که به اطراف آنها پرتاب شده است ، بشکنند ، حقیقت واضح درباره خدا ، انسان و جهان آشکارتر خواهد شد ، و انتشار و پذیرش آن تسریع می شود . هزارساله دوره ممکن است بیش از حد دور، به رغم تاریکی از ساعت است. مطمئناً در اواخر این قرن باید دوره ای ظهور کرد ، - اگر نه قبل از آن.

در تحقق پیشگویی اشعیا ، می توان کل زمین را تجدید کرد. و بازگشت به خدا می تواند گسترده باشد. سپس بسیاری به عنوان "پادشاهان و كاهنان پیش روی خدا" می شوند ، و مسیح در بین ما و در ما سلطنت می كند ، "طبق دستور ملكیسیدك". (مزمور 110 ؛ عبرانیان 7)

روح یا نامه

هنگام جستجوی حقیقت معنوی ، نباید از قول عیسی غافل شد ، "و من از پدر دعا خواهم کرد ، و او یک تسلی دهنده دیگر به شما خواهد داد تا او برای همیشه با شما بماند. حتی روح حقیقت ؛ که جهان نمی تواند دریافت، چرا که آن را میبیند او نیست، نه می داند او: اما شما او را میشناسید. زیرا او در شما ساکن است و در شما خواهد بود. " این امکان وجود دارد که امروزه بسیاری از کسانی که از آموزه ها یا کلیسای خانم ادی پیروی می کنند ، آن را بیشتر به عنوان یک دین سازمان یافته قبول دارند تا کسانی که در روز خانم ادی ، که آن را بیشتر به عنوان یک حقیقت زنده می دیدند ، با شفا دادن مجدد ، - یک راهنما اصل ، احیای فرد ، نه فقط از گناه و بیماری ، بلکه از بی ثمر بودن ماتریالیسم فکری.

با این حال ، بحث ها و بحث های مذهبی غالباً بیشتر از منافع ضرر دارد. هر کسی می تواند اصطلاحات سنتی از دین خود صحبت می کنید، اما یک فرد نادر است که می تواند تن معنوی، انتقال است  و شفا که d هر و همه ادیان درست . در ژانویه 1904 ، خانم ادی به چند دانش آموز در خانه خود گفت ، "من با یک کلمه بهبود می یافتم. من مردی را به دلیل بیماری زرد دیده ام و لحظه بعد او را نگاه کردم و رنگش مناسب بود. شفا یافت من چگونگی انجام آن را بیش از یک کودک نمی دانستم. فقط هر بار انجام شد من هرگز شکست نخوردم تقریبا همیشه در یک درمان هرگز بیش از سه. اکنون خدا به من نشان می دهد که چگونه ، و من نیز به شما نشان می دهم. "

چه کسی راه را می داند؟

سوال طبیعی عللی ارائه خود، چگونه بسیاری از امروز در حال کشف این اصل و روش زندگی، این درک روشن از خدا، انسان و جهان، چه در کلیساها، و یا از طریق کلمه نوشته شده به تنهایی؟ دانستن این غیرممکن است. اما امید است که شواهد قریب به اتفاق ارائه شده در اینجا دیگران را ترغیب کند که تا حدی چیزی را پیدا کنند که مری بیکر ادی در آن اندازه بزرگ یافته است و استاد به طور شهودی می داند.

شفادها ثبت شده توسط مری بیکر ادی

شفابخشی های بعدی بخشی از شواهد قریب به اتفاق توانایی خانم ادی در بهبودی است ، حتی همانطور که در دو کتاب وی ، علوم و بهداشت و نوشتارهای مختلف ذکر شده است ، شواهد قریب به اتفاق قدرت شفابخشی نوشته های او برای کسانی که قادر به درک چیزی از ماهیت معنوی انسان و رابطه او با خدا هستند.

(1) خانم ادی به هیچ وجه خطا را تحمل نمی کند ، خطا اصطلاح او برای هر چیزی بر خلاف حس واقعی هماهنگی و کمال است که خدا دائماً به انسان می دهد. زمان یکی تی، زمانی که خانم ادی داشتن غذا او را به اتاق خود به ارمغان آورد، کارگری که بود که وعده غذایی خود را یک سرماخوردگی شدید بودند. او هنگامی که به درب اتاق خانم ادی نزدیک شد ، تمام تلاش خود را برای پنهان کردنش انجام داد ، در آن زمان خانم ادی نگاهی به بالا انداخت ، با یک نگاه کل فضای کارگر کارگران را گرفت و با لحنی فرماندهی گفت. "بندازش!" کارگر فوراً سینی ، ظرف ها ، شام و همه چیز را انداخت. بعد از پاکسازی خرابکاری متوجه شد که کاملاً از سرما خلاص شده است.

(2) ’’خانم ادی یک بار به خانه ای رفتم که در آن زنی را دید که در راهرو گریه می کند. زن گفت: 'دخترم از مصرف می میرد. دکتر تازه رفته است و او به من گفت که دیگر نمی تواند برای او کاری کند. ' خانم ادی پرسید که آیا ممکن است بالا برود و دختر را شفا دهد. مادر رضایت داد و خانم ادی به طبقه بالا به اتاق خواب رفت. پدر که با خانم ادی بسیار خصمانه بود ، کنار تخت ایستاده بود. اما خانم ادی احساس کرد که داشتن اجازه مادر برای کمک به دختر ، درست است که او پیش برود ، بنابراین او به دختر بیمار گفت: "برخیز و بیا برای پیاده روی." دختر بلند شد و خانم ادی به لباس او کمک کرد و آنها با هم برای پیاده روی بیرون رفتند. پدر آنها را تعقیب کرد ، همانطور که مخفیانه فکر می کرد ، پشت درختان طفره می رفت و گوشه گوشه را تماشا می کرد ، و انتظار داشت هر لحظه مرگ دخترش را ببیند. خانم ادی می دانست که او را دنبال می کند ، اما این در کار بهبودی او اختلالی ایجاد نمی کند ، زیرا وقتی آنها از پیاده روی بازگشتند دختر کاملاً خوب شد. "

(3) ’’خانم ولر به همراه خانم ادی به یک فروشگاه مبلمان رفت تا به شما کمک کند چند صندلی را انتخاب کند. دفتری که منتظر آنها بود از روی یک چشم باند بسته بود. به نظر می رسید خانم ادی وقتی صندلی ها را به آنها نشان می دهند ، بسیار اندك به آنها توجه كرده است و وقتی تحت فشار قرار گرفتند كه كدام یك از آنها بیشتر دوست دارد ، فکرش را جلب كرد و گفت: "هر كسی كه بتوانیم روی آن بنشینیم. خانم ولر از بی تفاوتی خانم ادی ناراحت شد و به دفتردار گفت که آنها روز بعد برمی گردند و درباره صندلی ها تصمیم می گیرند. آنها در طبقه دوم مغازه بودند و دو درب از آن باز شده بود ، یكی به راه پله و دیگری به یك ناودانی برای جعبه های کشویی به پایین پیاده رو. خانم ادی یک در را باز کرد و از پله ها پایین رفت. خانم ولر ، با اغتشاش ، درب دیگر را باز کرد و پا به زیر ناودان گذاشت و به طرف پیاده رو که خانم ادی به موقع به آنجا رسید ، سر خورد و دید که او خودش را بالا می کشد. خانم ولر سرزنش خانم ادی را به دلیل کم توجهی وی به تجارت در دست انجام داد و خانم ادی پاسخ داد: "آیا وقتی مرد رنج می برد آیا می توانم به صندلی فکر کنم؟" وقتی خانم ولر روز بعد به دیدن موهای  رفت ، منشی گفت ، 'آن خانم دیروز با شما چه کسی بود؟ چشمانم آبسه داشت و وقتی او بیرون رفت من باند را برداشتم و اثری از آن باقی نماند. "

(4) ’’در یک پناهندگی ، که گذشته از آن خانم ادی رانندگی می کرد ، یک مرد عصبی روانی وجود داشت که از ناحیه پا دچار زخم شده بود. هر روز که می دید کالسکه خانم ادی می آید ، به طرف دروازه می دوید و جورابش را پایین می آورد تا خانم ادی زخم را ببیند. خانم سارجنت به ما گفت كه یك روز هنگامی كه در بود ، شنید كه خانم ادی به خواهر سابق گفت كه این مرد از شدت زخم و دیوانگی بهبود یافته است. "

(5) ’’در زمان ساخت كلیسای كنكورد ، خانم سوئیت وارد ساختمان شد و بر روی تخته افتاد و به خود آسیب زد. برخی از کارگران در سعی کردند به او کمک کنند اما موفقیت زیادی کسب نکردند. خانم ادی از آنها پرسید که مسئله خانم سوئیت چیست . آنها پاسخ دادند که حال او خوب است. خانم ادی گفت: "او خوب نیست." وی سپس از خانم سوئیت پرسید که چه مشکلی وجود دارد ، و دومی پاسخ داد که برآورده می شود. خانم ادی گفت: "برآورده نمی شود." سپس خانم ادی از او پرسید که چگونه کار می کند. خانم سویت پاسخ داد که می داند در ذهن تصادفی رخ نداده است. خانم ادی پاسخ داد ، "این شما را درمان نمی کند. شما یکی از بهترین کارگران من هستید. وی سپس اظهار داشت که مشکل اساسی بحثی بود که برای تداخل در مفید بودن وی برای خانم ادی ایجاد شده بود. وقتی خانم ادی صحبت با او را تمام کرد ، خانم سوئیت شفا یافت. خانم ادی به او گفت ، "من برای راحتی شما خواهم گفت که اگر هر استخوان در بدن شما شکسته باشد ، به درمان من پاسخ خواهید داد."

(6) ’’در حالی که خانم ادی در خیابان کلمبوس ، بوستون زندگی می کرد ، از دیدن یک نوزاد کوچک که در آن طرف خیابان زندگی می کرد لذت برد. بعد از مدتی لبخندهای بچه کوچولو را از دست داد و تعجب کرد که چه اتفاقی افتاده است. یک روز صبح متوجه شد کالسکه دکتر از خانه بیرون می رود. خانم ادی به خانه رفت و با مادر صحبت کرد و خواستار دیدن کودک شد. مادر گفت فرزندش در حالی كه پزشك آنجا بود فوت كرده است. خانم ادی رفت و کنار کودک نشست و چنان از اصل ابدی همه زندگی آگاه شد که کودک شفا یافت و شفا یافت. "

(7) خانم جولیا بارتلت شاهد موارد زیر بود: "من مردی را دیدم که به هاتورن هال آمد تا سخنان خانم ادی را بشنود ، با سختی بسیار از پله های عصای خود بالا می آید ، شخصی از هر طرف به او کمک می کند ، اما وقتی سرویس تمام شد و او خودش بیرون رفت و عصا را زیر بازو داشت. " خانم بارتلت توسط خانم ادی پس از هفت سال بطلان شفا یافت . او یک درمانگر بسیار موفق شد. وی در مورد شفابخشی خود نوشت: "من هرگز نتوانستم احساس آزادی را که با نگاهی اجمالی به این حقیقت شکوهمند همراه بود توصیف کنم۔۔۔ . همه چیز از دیدگاه دیگری دیده می شد و همه هاله ای از بو وجود داشت. "

(8) ’’در یک زمان ، بعضی از دانشجویان خانه خانم ادی در کنکورد مقابل پنجره ای نشسته بودند که در برابر طوفانی که نزدیک بود کار می کردند. ناگهان خانم ادی به پشت سر آنها آمد و گفت ، "شما ملاقات نمی کنید زیرا شما از ظاهر مسحور شده اید." سپس آنها را کنار زد ، خودش پرونده را گرفت و در مدت کوتاهی دیدند که آسمان آبی از وسط ابر طوفان ظاهر شده است. "

(9) ’’اولین تشویقی که خانم ادی پس از صدور نسخه اول علم و بهداشت دریافت کرد ، از اے برونسن الکوٹ بود که برای دیدن او تماس گرفت و گفت:" من به تو ایمان دارم. پس از آن او از یک نوع شدید روماتیسم که او را به صندلی خود محدود کرده بود ، شفا داد. "

(10) ’’یک بازیگر مشهور از نظر جسمی بهبود یافت و شهادت وی در مجله منتشر شد. پس از آن ، او یک روز در کنکورد با یک سیگار برگ در دهان خود در حال عبور از خیابان بود. خانم ادی از کالسکه اش عبور کرد و به او نگاه کرد. او سیگار را از دهانش بیرون آورد و آن را پرت کرد و از میل به سیگار کشیدن کاملاً خوب شد. "

(11) ’’روزی خانم ادی برای رانندگی در بعد از ظهر بیرون می رفت که مردی بلند قامت و خجالتی که به نظر می رسید بسیار مصرف شده بود به دروازه او آمد ، دستانش را به سمت او دراز کرد و فریاد زد ،" کمکم کن! " خانم ادی از پنجره کالسکه چند کلمه به او گفت. حدود دو دقیقه با او صحبت کرد و سپس از دروازه بیرون زد. در بازگشت او فریاد زد ، "چه نیازی به آن مرد داشت." روز بعد او نامه ای از طرف مرد دریافت کرد که به خانم ادی می گفت که او می داند به محض حرکت کالسکه بهبود یافته است. "

(12) ’’خانم ادی یك روز سوار كنكورد شد و در سالن كریستین ساینس متوقف شد و آقای كالوین فرای ، منشی او ، با نامه ای وارد شد و در واگن را باز گذاشت. آقایی که جلوی سالن ایستاده بود اوایل روز برای دیدن خانم ادی به زنگ زده بود اما به او گفته شد که نمی تواند او را ببیند و بعداً قرار ملاقات یا فرصتی ترتیب داده می شود. همانطور که از خانه دور شد بسیار ناامید شد و گفت ، به طوری که یک کارگر صدای او را شنید ، "ممکن است بعداً این اتفاق نیفتد." این مرد پا به کالسکه گذاشت ، کلاه خود را برداشت و گفت ، خانم ادی؟ خانم ادی گفت: "بله." 'ممکن است من از شما سوالی بپرسم؟' 'قطعا!' او گفت. سپس او گفت، "می توانید به من بگویید که در مورد  d، به او چه کسی است که در آن است او، و آنچه او می کند؟" خانم ادی به او گفت که خدا ذهن او ، زندگی او است و فقط سه دقیقه به صحبت ادامه داد. سپس مرد به ساعتی که هر دو می توانستند ببیند نگاه کرد و گفت: "من در این سه دقیقه خداحافظی بیش از آنچه در بقیه زندگی ام آموخته ام." کلاه خود را بلند کرد و خداحافظی کرد و کالسکه از آنجا حرکت کرد. خانم ادی بعداً به دانش آموزانش گفت كه دید كه او از یرقان رنج می برد و هنگامی كه با او صحبت می كرد ، دید كه یك رنگ آمیزی ناسالم مانند سایه ابر از بین می رود و صورت او كاملاً عادی می شود. وی افزود: "او شفا یافت ، اما وقتی این حرف را می زدیم او آن را تشخیص نداد." روز بعد آن مرد نوشت كه كاملاً خوب شده و همان شب با قطار به خانه رفت. "

(13) ’’یك دانشجوی رشته علوم مسیحی ، بانویی بود كه با دوستانش در كنكورد اقامت داشت. یک روز خانم ادی برای دیدن این دوستان تماس گرفت که به او گفتند که این خانم در خانه آنها به دلیل بیماری دیفتری بیمار است . خانم ادی گفت ، "به او بگویید که از هر چیزی نترسید ، زیرا خدا از او مراقبت می کند ، و مادر [اصطلاحی که خانمهای ادی برای کسانی که به او نزدیک بودند استفاده می شود] برای او دعا می کند." پس از خروج وی از خانه ، پیام بلافاصله به زن داده شد. در عرض چند دقیقه شرایط بد برطرف شد. دانشجو به راحتی نفس می کشید و صبح روز بعد با سلامتی کامل از خواب برخاست. "

(14) ’’در روزهای اولیه ، برای خانم ادی یافتن بیماران برای بهبودی سخت بود و یک روز او به خیابان رفت تا ببیند آیا شخصی را پیدا می کند یا نه. او در مقابل خانه ای در همان حوالی یک کنسرت پزشک را دید . وقتی دکتر دور شد ، خانم ادی به در رفت و از زنی که اشک بر آن ریخته بود پرسید آیا در خانه مریضی وجود دارد؟ این خانم گفت دخترش تازه فوت کرده است. خانم ادی پرسید که آیا او می تواند وارد شود و داستان بزرگ را ببیند . زن مضطرب شد ، اما سرانجام او را به جایی که بدن خوابیده بود رها کرد. کمی بعد مادر صداهایی شنید و به اتاق نگاه کرد ، دید دخترش در رختخواب نشسته است و با خانم ادی صحبت می کند. خانم ادی گفت که "سیل بی کلامی از زندگی باعث آگاهی او شد و دختر از مرگ زنده شد." خانم ادی از مادر خواست لباس های دختر را بیاورد و مادر متعجب علت را پرسید. او پاسخ داد که می خواهد دختر را برای پیاده روی بیرون بکشد. مادر گفت: "شما نمی دانید چه می پرسید. دخترم ماه ها است که به دلیل مصرف مریض است و اگر بخواهد نمی تواند بیرون برود. ' خانم ادی به مادر اطمینان خاطر داد و به او گفت که هیچ آسیبی به دخترش نمی رسد. سرانجام مادر لباس های دختر را آورد و خانم ادی دختر را بیرون آورد و حدود نیم ساعت او را بالا و پایین رفت و مادر و پدر پشت سر او را دنبال كردند تا ببینند چه كار می شود. رنگ این دختر برگشت و او نه تنها زنده بود ، بلکه از این بیماری بهبود یافته بود. وقتی آنها به خانه برگشتند ، مادر انگشتر الماس خود را درآورد و آن را به خانم ادی داد و این انگشتر را همیشه به دست داشت. "

(15) ’’خانم موشر به دفتر که در آن خانم ادی و یک دانش آموز رفت بودند در محل کار، و دیدم یک دختر که با لالی، که یک دانش آموز بود گرفتار شده بود وجود دارد قادر به درمان بوده است. سرانجام دانشجو از خانم ادی درخواست کمک کرد. خانم موشر در آنجا حضور داشت که خانم ادی به سمت دختر لال رفت و گفت ، 'خدا این را بر تو نفرستاد. تو میتونی صحبت کنی. به نام عیسی مسیح ناصری ، من به تو دستور می دهم که صحبت کنی. ' توریم دختر الکترونیکی کاهش برگشت، گریه، 'من نمی توانم و من نمی خواهد و از اتاق فرار است. اما او قادر بود همیشه صحبت کند. "

(16) ’’یك دوست مدرسه قدیمی خانم ادی كه پایین و بیرون بود ، یك روز با او تماس گرفت و او با او صحبت كرد. قبل از رفتن او ، او دعایی را که به دانش آموزان داده بود به او داد و از او خواست هر روز آن را بخواند. بعد از دو هفته ، او کاملاً خوب برگشت. سپس خانم ادی 500.00 دلار به او داد تا بتواند او را در تجارت راه اندازی کند. دعا این بود: "ای عشق الهی ، به من خواسته های بالاتر ، مقدس تر ، پاک تر ، خود شکنی بیشتر ، عشق بیشتر و آرزوهای معنوی بده."

(17) ’’یک خبرنگار یکبار از خانم ادی تعریف مختصری از رفتار علوم مسیحی را خواست. او لحظه ای فکر کرد و گفت: "تصدیق مطلق کمال فعلی". خبرنگار هیچ دانشمند مسیحی نبود و به یکی تبدیل نشد. با این وجود سالها بعد او خود را در جایی یافت که به او گفته شد بستر مرگش است و این سخنان به او بازگشت و سلامتی را به او بازگرداند. "

(18) ’یك دانش آموز به خانم ادی در مورد یك مورد از مشكلات برونش گفته است كه تلاش كرده است بدون موفقیت بهبود یابد. خانم ادی به پشت میز خم شد و انگشتش را به او تکان داد و گفت: "لوله های برونش برای چه کاری است؟" سپس او به س ال خودش پاسخ داد ، "آنها برای آواز خواندن خداوند استفاده می شوند ، و نه برای چیز دیگری." بیمار دانشجو در آن ساعت بهبود یافت. "

(19) ’’ادوارد كیمبال ، یك مدرس و معلم علوم مسیحی سالها به یك بیماری مبتلا شده بود كه باعث صلیب و تحریک پذیری وی می شد و از این طریق فقط از طریق كریستین دانش موفق به تسكین موقتی شد . سرانجام آنقدر وخیم شد که او خانم ادی را سیم کشی کرد و خواست که او را ببیند و او به او گفت که بیا. هنگامی که در سالن منتظر او نشسته بود ، بدبختی هایی را شروع کرد ، زیرا فهمید که تحت این ادعا او بسیار حساس است و به سختی قادر است با کسی ، حتی با خانواده خودش صحبت کند. او شروع به تعجب كرد كه چگونه قرار است قبل از او حتی مدنی ظاهر شود. وقتی صدای قدم زدن او روی پله را شنید ، خواست از خانه بیرون بزند. او وارد اتاق شد ، در آستانه مکث ، و هر دو دست خود را پیر کرد ، به سمت او پیش رفت و گفت: "مگر بیمار بودن یک صلیب نیست؟" سپس بدون هیچ سخنی از وی ، موضوع را تغییر داد و شروع به صحبت درباره چیزهای دیگر کرد. او هرگز به دلیل آمدن او به بوستون در آنجا اشاره نکرد. خلاصه این مصاحبه این بود: "من در طول زندگی هرگز اینقدر دوست نداشتم."

(20) خانم ادی در شماره ژوئن 1885 (هنگام رد اتهامات مسحور كننده او) در كتاب "ذهن در طبیعت" نوشت: "در 15 مارس ، هنگام خطبه من ، یك بیمار بیمار شفا یافت. این مرد توسط دو نفر ، یک عصا و یک عصا به کلیسا کمک شده بود ، اما او با قیام و عصا زیر بغلش از آن به حالت ایستاده و محکم خارج شد. من با آقا آشنا نبودم ، از حضور او اطلاعی نداشتم ، او قبل از ورود من به صندلی رانده شده بود. سایر موارد مزمن بیماری ، که من از آنها بی اطلاع بودم ، در حین تبلیغ خود بهبود یافتم. "

(21) ’’خانم امیلی هولین ، که سرانجام معلم علوم مسیحی در شهر نیویورک شد ، در نامه ای به خانم ادی پس از سخنرانی معاصر خانم ادی در سالن موسیقی مرکزی شیکاگو در سال 1888 نوشت ، "در پایان آدرس شما ، من متوجه شد یک زن فقیر که با عصا وارد سالن اجتماعات شده بود و کاملاً معلول بود ، دستهایش را به روشی التماس آمیز به سمت شما دراز کرد . همانطور که به نظر می رسید شما با چشمانی پر از عطوفت و عشق به او نگاه کردید و بلافاصله او عصا را دراز کشید و همانطور که هرکسی در شرایط عادی زندگی می کرد بیرون رفت!

’’ من نمی توانم از ترس و وحشتی که بر من افتاده است و یا فشار روحی که دریافت کردم به شما بگویم ، و سپس تصمیم گرفتم که بیشتر از این حقیقت شگفت انگیز را در قسمت چشمه یاد بگیرم. "

(22) خانم ادی گانداگر سه ساله خود ، مری بیکر گلاور ، را از چشمان ضربدری شفا داد . بعد مربوط چگونه مادر و پدر خود بودند هر دو شگفت زده به اطلاع شرایط ایده آل را از چشم او به زودی پس از او و پدرش به خانه بازگشت به داکوتای جنوبی از دیدار با مادر بزرگ خود را در بوستون است. مادرش قبلاً از او تصویری گرفته بود که وضعیت ضربدری را نشان می داد . پنجاه و چهار سال بعد هر دو مادر و دختر هنوز زندگی می کردند و هنوز هم این تصویر را به عنوان یادگاری گرامی از شفا یافتند.

هشت شفابخشی زیر در روزهای اولیه کار درمانی خانم ادی ، قبل از تأسیس کلیسا رخ داده است و این گزارش ها در همان روزهای اولیه منتشر شده است:

(23) ’’من از مشکلات ریوی ، درد در قفسه سینه ، سرفه سخت و بی وقفه ، تب شدید رنج می بردم. و همه آن علائم ترسناک پرونده من را نگران کننده ساخته است. وقتی خانم ادی را برای اولین بار دیدم ، به حدی کاهش یافته بود که دیگر قادر به راه رفتن نبودم و می توانستم بخشی از روز را بشینم. بالا رفتن از پله ها رنج بزرگی در تنفس به من تحمیل کرد. هیچ اشتهایی نداشتم و به نظر می رسید مطمئناً به گور ، قربانی مصرف می روم. من مورد توجه قرار گرفتم اما مدت کوتاهی که علائم بد من از بین رفت و سلامتی را بدست آوردم. الدور نشستند در این زمان من در طوفان سوار به دیدار او، و متوجه شد که آب و هوای مرطوب نداشت اثر نامطبوع در من است. از تجربیات شخصی خودم ، به این باور رسیده ام که علمی که او نه تنها بیماری را درمان می کند ، بلکه راه خوب را نیز توضیح می دهد ، شایسته توجه جدی جامعه است. معالجه های وی نتیجه دارو ، معنویت گرایی یا مسحورات نیست ، بلکه استفاده از اصولی است که به نظر می رسد .

استوتون شرقی ، ماساچوست ، 1867 - جیمز اینگهام "

(24) ’’من از اینکه نمونه ای از مهارت خانم ادی در بهبود متافیزیک را مثال می زنم ، بسیار لذت می برم. در بدو تولد کوچکترین فرزندم ، که اکنون هشت ساله است ، فکر کردم که نزدیک شدن به هفته قبل از هفته زودرس باشد و پیامی را برای این منظور ارسال کردم. او بدون اینکه من را ببیند پاسخ داد که زمان مناسب فرا رسیده است و او بلافاصله با من خواهد بود. درد زایمان اندکی قبل از رسیدن او آغاز شده بود. او بلافاصله آنها را متوقف كرد و از من خواست كه به یك معالجه كننده تماس بگیرم ، اما او را تا بعد از تولد در زیر پله ها نگه دارم. وقتی دکتر رسید ، و در حالی که او در اتاق پایین بود ، خانم ادی به بالین من آمد. از او پرسیدم چگونه باید دروغ بگویم . وی پاسخ داد ، "چگونگی دروغ گفتن فرقی نمی کند" ، و افزود ، "حالا اجازه دهید کودک به دنیا بیاید." بلافاصله زایمان اتفاق افتاد و بدون درد. سپس دکتر را برای دریافت کودک به داخل اتاق فراخواندند و او دید که من هیچ دردی ندارم. خواهر من، دورکاس . رادیوم ، لین، حاضر بود که من عزیزم به دنیا آمد و به حقایق شهادت که من آنها را اعلام کرده اند. من به حیرت خودم اعتراف می کنم. من حتی از خانم ادی انتظار زیادی نداشتم ، خصوصاً که قبلاً در زایمان بسیار سخت رنج برده بودم. ایان فیزیکی من را با لباس های اضافی تخت پوشاند ، از من خواست که در مورد سرما خوردن بسیار مراقب باشم و ساکت باشم و بعد از آن دور شد. من فکر می کنم او از اینکه من درد زایمان ندارم نگران بود ، اما قبل از اینکه او بیرون برود من دچار بیماری شدم. هنگامی که درب را پشت سر سلام بسته متر. خانم ادی پوشش های اضافی را انداخت و گفت: "این چیزی نیست جز ترس تولید شده توسط دکتر كه باعث این لرزها می شود." آنها یک باره مرا ترک کردند. او به من گفت وقتی انتخاب کردم بنشینم و هرچه می خواهم بخور. من عزیزم حدود دو ساعت در هفتم متولد شد الکترونیکی صبح، و شب من زیر نشست چند ساعت. خانواده هر کاری کردم خوردم. روز دوم یک شام جوشانده گوشت و سبزی خوردم. من در رژیم غذایی تفاوتی ایجاد نکردم ، به جز نوشیدن آبجو بین وعده های غذایی ، و هرگز کمترین راحتی را از این دوره تجربه نکردم. روز دوم خودم را لباس پوشیدم و روز سوم احساس کردم تمایلی به دراز کشیدن ندارم. در یک هفته من در خانه بودم و حالم خوب بود ، از پله ها بالا و پایین می رفتم و به وظایف داخلی می پرداختم. برای چندین سال من با پرولاپسوس اوتری مشکل داشتم ، که پس از نمایش شگفت انگیز خانم ادی از علم مسیحی در بدو تولد نوزادم کاملاً ناپدید شد.

لین ، ماساچوست ، 1874 - میراندا آر رایس. "

(25) ’’پسر کوچک من ، یک سال و نیم ، زخم روده داشت و به یک رنج بزرگ مبتلا بود. او تقریباً به یک اسکلت کاهش یافته و روز به روز بدتر می شود. او نمی توانست چیزی جز جنجال ، یا مقداری تغذیه بسیار ساده ، مصرف کند. در آن زمان پزشکان به او داده بود، گفت که قدرت داشتند، برای او انجام دهید، و او بود از نشستند لاو. خانم ادی وارد شد ، او را از گهواره بلند کرد ، چند دقیقه او را نگه داشت ، او را بوسید ، دوباره دراز کشید و بیرون رفت. در کمتر از یک ساعت او را تربیت کردند ، بازی هایش را انجام داد و حالش خوب بود. همه علائم او یک باره تغییر کرد. ماه ها قبل روده و روده های او رد شده بود ، اما در آن روز تخلیه طبیعی بود ، و از آن زمان به بعد شکایت خود را نکرده است. او اکنون خوب و خوش قلب است. بعد از اینکه او را دید درست قبل از خواب کلم خورد.

لین ، ماس. ، 1873 - ایل سی ایجکومب . "

(26) ’’لطفاً یک چک به مبلغ پانصد دلار ، به عنوان پاداش خدمات خود ، پیدا کنید که هرگز قابل بازپرداخت نیست. روزی که نامه شوهرم را دریافت کردید من برای اولین بار در طی چهل و هشت ساعت آگاه شدم. بنده لفافم را آوردم و من از تخت خواب روم بلند شدم و نشستم. حمله بیماری قلبی دو روز به طول انجامید و همه ما فکر می کنیم من نمی توانستم زنده بمانم ، اما به خاطر کمک فوق العاده ای که از شما دریافت کردم. بزرگ شدن سمت چپ من از بین رفته و پزشکان من را از شر بیماری قلبی خلاص می کنند. من از نوزادی به آن مبتلا شده بودم . بزرگ شدن ارگانیک قلب و افتادگی سینه شد. من فقط منتظر بودم و تقریباً آرزو داشتم که بمیرم ، اما تو مرا شفا داده ای. وقتی من و تو هرگز همدیگر را ندیده ایم ، فکر کردنش چقدر زیبا است. ما هفته آینده به اروپا می رویم . حالم کاملاً خوب است.

نیویورک (قبل از 1876) - لوئیزا ام. آرمسترانگ. "

(27) ’’ پای دردناک و متورم من با دریافت نامه ام بلافاصله ترمیم شد و همان روز من چکمه ام را پوشیدم و چندین مایل را پیمودم. او قبلاً برایم نوشته بود: "یک چوب از ساختمانی روی پای من افتاد و استخوان ها را خرد کرد."

سینسیناتی ، اوهایو - آر او بیجلی . "

(28) ’’علم شگفت انگیز شما به من ثابت شد. من شش سال طولانی به یک رنجور درمانده مبتلا شده بودم و تنها در تختخوابم بودم و قادر به نشستن یک ساعت در این چهار و چهار سال نبودم . تنها چیزی که من از درمان خود می دانم این است: روزی که نامه مرا دریافت کردید ، احساس کردم که تغییری از روی من عبور کرده است ، تمام بعد از ظهر را بیدار نشستم ، و هنگام شام با خانواده ام به میز سفر رفتم و از آن زمان هر روز رشد بهتری دارم. خودم را خوب صدا می کنم.

جدید اورلئان، لا - جنی . تابوت ".

(29) ’’خانم الن سی. پیلسبوری ، از تیلتون ، ، به دنبال تب تیفوئید ، از شدیدترین حالت آن چیزی بود که پزشکانش آنتریت را نامیدند. پزشک معالجش پرونده او را پس داده و او در لحظه مرگ دراز کشیده بود ، وقتی خانم ادی از وی دیدن کرد. چند لحظه بعد از آنكه خانم ادی وارد اتاق شد و كنار تختخواب او ایستاد ، خانم پیلزبری عمه خود را شناخت و گفت: "من از دیدن عمه خود خوشحالم." در حدود ده دقیقه بیشتر خانم ادی به او گفت که از رختخواب بلند شود و راه برود. خانم پیلزبری برخاست و هفت بار از اتاقش عبور کرد ، سپس روی صندلی نشست. دو هفته قبل از این ما بدون اینکه مجبور شویم کمی قدم برداریم وارد اتاق او نشده بودیم. روده های او به قدری لطیف بود که کوزه را حس می کرد ، و در نتیجه درد و رنج او را بیشتر می کرد. او فقط می توانست روی ملافه ای از تخت به تخت منتقل شود. وقتی او از اتاق عبور کرد ، با پیشنهاد خانم ادی ، خانم ادی به خانم پیلزبری گفت که پایش را محکم روی زمین بکوبد ، و او این کار را کرد بدون اینکه از آن رنج ببرد. روز بعد او لباس پوشید و به پایین میز رفت. و در روز چهارم با ماشین حدود صد مایل سفر کرد.

آگوست 1867 - مارتا رند بیکر. "

(30) ’’خانم سارا کراسبی ، از آلبیون ، ماین ، برای کمک من فرستاد [خانم. کمک ادی] به دلیل آسیب دیدگی چشم او. او صدها مایل دورتر بود ، اما پس از دریافت اولین نامه خود ، به محض اینكه نامه بتواند آن را بیاورد ، نامه دیگری از او دریافت كردم كه شرح زیر عصاره نامه آن است: - 'از زمان تصادف به چشم من ، من که بسیار حساس به نور است ، من آن را سایه انداخته ام ، و قادر به نوشتن یا دوختن هیچ یادداشتی نیستم. روز یکشنبه که نامه ای را برای شما ارسال کردم ، رنج زیادی بردم. روز دوشنبه دردناک بود تا اینکه شب بهتر شد. سه شنبه خوب بود ، و من از یک هفته پیش روز دوشنبه سایه خود را برطرف نکردم و خواندم ، دوختم و نوشتم ، و هنوز همه چیز خوب است. اکنون ممکن است نتیجه گیری خود را انجام دهید. من روز گذشته به یکی از دوستانم گفتم شما چشم من را شفا داده اید ، یا شاید ترس من از چشم من ، و اینطور است. اگرچه مطمئن هستم ، برای زندگی من ، من نمی توانم حتی یک کلمه از آنچه برایم می نویسید در مورد احتمال داشتن روحی مانند من بیش از صد و هفتاد پوند گوشت و خون زنده درک کنم تا بتواند آن را کاملاً مرتب نگه دارد."

(31) ’’من به ملاقات آقای كلارك در لین رفتم كه شش ماه در تختخواب وی بستری بود و دچار بیماری لگن شد ، كه به دلیل سقوط سنبله چوبی هنگام پسر بود. هنگام ورود به خانه با پزشک وی روبرو شدم که گفت در حال مرگ است. او به تازگی زخم لگن را کاوش کرده بود و گفت که استخوان برای چندین بیمار پوسیدگی دارد . او حتی کاوشگر را به من نشان داد که شواهدی از این وضعیت استخوان را بر روی خود داشت. دکتر بیرون رفت. آقای کلارک با چشمان ثابت و بی بین دراز کشید. شبنم مرگ بر ابروی او بود. به بالینش رفتم. در چند لحظه چهره اش تغییر کرد . رنگ پریدگی مرگ آن به رنگی طبیعی در می آورد. پلک ها به آرامی بسته شدند و تنفس طبیعی شد. او خوابیده بود. در حدود ده دقیقه چشمانش را باز کرد و گفت. 'احساس می کنم مثل یک مرد جدید هستم. درد و رنج من تمام شده است. ساعت 3 تا 4 بعد از ظهر بود که این اتفاق افتاد.

’’من به او گفتم كه بلند شود ، خودش را بپوشاند و با خانواده اش شام بخورد. او چنین کرد. روز بعد او را در حیاط دیدم. از آن زمان من او را ندیده ام ، اما به من اطلاع داده اند که او طی دو هفته به کار خود رفته و پای چوب ها با بهبودی از زخم تخلیه شده است. این قطعات از زمان آسیب در دوران کودکی باقی مانده بودند.

وی گفت: "از زمان بهبودی به من اطلاع داده اند كه پزشك وی ادعا می كند او را معالجه كرده است و مادر وی به دلیل گفتن تهدید به زندان در یك پناهگاه دیوانه شده است. "این غیر خدا و آن زن نبود که او را شفا داد." من نمی توانم صحت این گزارش را تأیید کنم ، اما آنچه که من برای آن مرد دیدم و انجام دادم ، و آنچه پزشک وی درباره این پرونده گفت ، درست همانطور که من روایت کردم اتفاق افتاد. ‘‘ ( علوم و بهداشت ، چاپ 124 ، 1897)

(32) ’’خانم ادی گفت که خانمی که با او مهربان بود به یک بیماری مبتلا شده بود ، اما او این را نمی دانست تا اینکه روزی مردی به او گفت که او مرده است. او گفت: "مرده" ، "مرده؟" او گفت ، "خوب او وقتی من آنجا بودم در حال مرگ بود و فکر می کنم او تا این لحظه مرده باشد." روز بعد او در خانه مشغول کارش بود ، خوب بود و همینطور ماند. او گفت خانواده هرگز نمی دانستند که چه چیزی زن را شفا داده است. "

(33) ’’در یکی از کلاسهای خانم ادی زنی حضور داشت که نسبت به شوهرش بسیار بد اخلاق و ناراحت بود. خانم ادی به او گفت كه عیسی با محكومیت گناه ، مگدالن را شفا داد ، اما این زن را نه. خانم جواب داد ، "بله ، اما من آگاهی عیسی را ندارم." عضو جدید می توانید تحقیق رهبر فورا این با گفتن این که او می تواند مسیح آگاهی ادعا می کنند، در غیر این صورت برای او می تواند تنها یک مورد از گناه یا بیماری بهبود نمی یابد توبیخ کرد. هوشیاری دانش آموز به حدی روشن بود که حالت روحی او کاملاً به سمت باند  تغییر کرد و وقتی به خانه برگشت ، او را شفا یافت.

(34) ’’خانم ادی به یک مورد تب فراخوانده شد که در آن دو پزشک حضور داشتند. آنها گفتند که این مرد نمی تواند زندگی کند. او به مدت یک هفته از خوردن چیزی امتناع کرده بود. همانطور که او به درب منزلش می رفت ، او می گفت: " این طعم خوب و آن طعم خوب" ، و او هیچ غذایی در اتاق نداشت. خانم ادی گفت: "با این هوشیاری او می تواند بدون غذا خوردن زندگی کند." پزشکان از این کار خندیدند. او گفت: "خوب او می تواند غذا بخورد" ، و بلافاصله او در ذهن درست خود بود ، کسی را در اتاق شناخت و خواستار خوردن چیزی شد. آنها برای او یک کالای پرمشغله آوردند ، و او همه آن را خورد ، خودش را پوشید و کاملاً خوب به حیاط رفت. "

(35) ’’خانمی در لین چنان از من عصبانی بود که پس از بهبودی دختر او با من صحبت نمی کرد ، زیرا او گفت که من با دختر در حال مرگ او بی احترامی صحبت کردم. پزشکان گفته بودند که فقط یک تکه از ریه او باقی مانده است و او در حال مرگ است. مرا صدا كردند و روحانيون در اطراف بودند. سعی کردم به فکر او برسم ، اما نه ، نمی توانم به آن فکر کنم. بنابراین من گفتم: "از آن تخت بلند شو!" سپس به کسانی که در اتاق دیگر بودند تماس گرفتم: "لباس هایش را بیاور". دختر برخاست و حالش خوب بود. دیگر هرگز سرفه نکردم. هنوز زندگی می کند برای همه من می دانم من هرگز چیز دیگری نشنیده ام ، اما مادرش از آن زمان هرگز با من صحبت نکرده است. "

(36) ’’من یک بار در جایی سخنرانی کردم که روحانیون سعی در برهم زدن جلسه داشتند. یک خانم از بینندگان با یکی از حملاتش به سنگ صفرا برده شد. از دردی طاقت فرسا روی زمین افتاد. من به روحانیون حاضر گفتم: "اکنون وقت شماست که ثابت کنید خدای شما برای شما چه خواهد کرد. این زن را شفا بده. ' آنها هرچه می توانستند انجام دادند ، اما او روز به روز بدتر و بدتر شد. از سکو پایین آمدم ، لحظه ای کنار او ایستادم و درد از بین رفت. او برخاست و روی صندلی خود نشست و شفا یافت.  پخش شد و این از طریق کار درمانی بود که این علم مورد توجه قرار گرفت. این عنصر از دست رفته است و باید دوباره بازیابی شود. "

(37) ’’من تازه داشتم به این فکر می کردم که چگونه مورد آزار قرار می گیرم ( کت و شلوار حقوقی  و مقالات روزنامه) و می توانستم اشک ریخته ام ، که ناگهان به دو مورد بهبودی فکر کردم و بعد شادی جای غم و اندوه. یکی از آنها یکی از بدترین معلولانی بود که دیده ام. داشتم در خیابان کوچه لین قدم می زدم - چون یک سانت هم سوار نشده بودم راه می رفتم - و این معلول را دیدم ، در حالی که یک زانو به چانه اش کشیده شده بود. چانه اش روی زانویش قرار گرفته است. اندام دیگر از طرف دیگر ، از پشت او کشیده شد. به طرفش آمدم و کاغذی را که روی شانه او دوخته شده بود خواندم: "به این معلول فقیر کمک کن". من هیچ پولی نداشتم که بتوانم به او بدهم ، بنابراین در گوش او نجوا کردم ، "خدا تو را دوست دارد". و او کاملا صاف و خوب بلند شد. او به خانه خانم لوسی آلن ، که از پنجره خود بهبود را دید ، زد و پرسید ، "آن زن کیست؟" با اشاره به خانم گلاور ، [بعد از آن خانم ادی] . خانم آلن پاسخ داد ، "این خانم گلاور است." او گفت: "نه ، این یک فرشته است." سپس او آنچه را که برای او انجام شده بود ، گفت. "

(38) ’’مورد دیگر این بود: من در خانه ای [در چلسی] بودم ، و زن به سفید مانند خاکستر به داخل اتاق دوید و گفت که یک معلول جلوی در است ، و او بسیار وحشتناک به نظر می رسد در در صورت او. من به پنجره رفتم ، آنجا وجود داشت - خوب ، توصیف آن خیلی وحشتناک بود. پاهایش اصلاً زمین را لمس نمی کرد. او با عصا راه می رفت. من هرچه در جیب داشتم به او دادم - یک اسکناس دلار - و او آن را در دندانهایش گرفت. او به خانه بعدی رفت و زن آنجا را ترساند اما او در را از روی صورتش محکم نزد. او از او خواست که اجازه دهد چند دقیقه دراز بکشد. اجازه داد او به اتاق خواب برود و دراز بکشد. او کاملاً خوابید و وقتی بیدار شد کاملاً خوب بود. مدتی بعد ، زنی که با او مهربان بود در یک فروشگاه بود (فکر می کنم) و این مرد با عجله به طرف او آمد و گفت: "بله ، تو آن یکی هستی ، اما زن دیگر کجاست؟"  به او گفت: او کسی است که توسط من شفا یافت شد. "

معالجه های زیر (39-50) توسط خانم کلارا شنون ، که یک خواننده متبحر کانادایی بود ، برای حرفه ای با هزینه های قابل توجهی آواز می خواند ، اما برای انجام شفای معنوی و همچنین خدمت به خانم خود ، حرفه خود را رها کرد. گردابی او سالها به طور متناوب به خانم ادی خدمت می کرد و یکی از بهترین کارگران و درمانگران جنبش علوم مسیحی به حساب می آمد:

(39) ’’هنگامی که خانم ادی یک دختر کوچک بود ، برادرش جورج از درختی برای برخی از سیب ها بالا رفت. او تعادل خود را از دست داد و روی یک بطری شکسته به زمین افتاد. لیوان در ران او کاملاً ژرف ایجاد کرد. پدرش او را برداشته ، به داخل خانه برد و به دنبال جراح فرستاد تا بخیه بخورد. این یک غضب طولانی و عمیق بود و پسر از عذاب فریاد می کشید. آقای بیکر بلافاصله مری کوچولو را برداشت و او را به عقب داخل اتاق برد تا او نتواند برادرش را ببیند. پدر دست خود را بر روی زخم قرار داد ، و درد متوقف شد. او آن را در آنجا نگه داشت در حالی که دکتر در بخیه ها می زد. (در آن زمان از مواد بیهوشی چیزی شنیده نشده بود)۔  دکتر فکر کرد که باید چیزی بسیار شگفت انگیز و عجیب در مورد او وجود داشته باشد. ‘‘

(40) ’’در طی سال قبل از کشف خانم ادی در سال 1866 ، هنگامی که وی به ملاقات دکتر کویمبی رفته بود ، وی تعدادی از بیماران وی را درمان کرد. مردی را که در حال مرگ بود به هتلی که در آن اقامت داشت آورده بودند. همسرش او را به خانه قدیمی خود در کانادا می برد. پزشکی که در قطار بود به او توصیه کرد که به محض رسیدن قطار به ایستگاه بعدی ، او را به حرکت درآورد ، بدتر از همه اینکه او را باید به هتلی نزدیک برسانند. خیلی زود بعد از رسیدن به آن ، از دنیا رفت.

’’خانم ادی که در هتل بود و این موضوع را شنید ، به در همسر داغدیده رفت و دق کرد. خانم در را باز کرد ، و خانم ادی برای دلجویی از او در آمد. او گفت ، "بگذار ما برویم و او را بیدار کنیم." آنها رفتند ، و او چند دقیقه در كنار او ایستاد و به همسرش گفت كه او از خواب بیدار است ، و او باید نزدیك باشد تا وقتی چشمهایش را باز كرد او را ببیند كه به زودی انجام داد. او به همسرش گفت ، "اوه! مارتا ، خیلی عجیب بود که در خانه باشی و تو آنجا نباشی ، "و او در مورد ملاقات با والدینش و دیگر اعضای خانواده ای که قبلاً فوت کرده بودند صحبت کرد. خانم ادی سه روز در آنجا ماند و در آن مدت به زندگی خود ادامه داد. ‘‘

(41) ’’من روزهای اولیه بهبودی خانم ادی را پیدا کردم ، پس از کشف وی در سال 1866 ، ویتیر ، شاعر ، بیمار بود و از یک بیماری وراثتی ظاهراً غیر قابل درمان رنج می برد. روحانیون سعی کرده بودند که او را درمان کنند و شکست خورده بودند. خانم ادی برای کمک به او تماس گرفتند و او بلافاصله بهبود یافت . "

(42) ’’هنگامی که یک روز صبح برای صرف صبحانه به طبقه پایین می رفتیم ، خانم مورگان ، خانه دار را ملاقات کردم، و او به من گفت که دهقانی که خانم ادی را با شیر خدمت می کرد ، هنگام آمدن آن صبح بسیار موقر بود. او گفت چاه او خشک است. چنان تلخی داشت که همه چیز یخ زده بود ، و او مجبور شد که از آنجا دورتر به یک نهر یا رودخانه برود. او بشکه هایی را در واگن خود برداشته بود که از رودخانه پر از یخ و برف کرده بود و برای ذوب شدن به خانه برد تا آب گاوهایش را داشته باشد. این کار بسیار سختی بود . مدت زیادی طول کشید و او بسیار مضطرب شد. در آن روز من مشکلات او را برای مادر ذکر کردم و به او گفتم چه اتفاقی افتاده است. او لبخند زد و گفت: "آه ، اگر او فقط می دانست". پس از یک لحظه سکوت ، "عشق آن را خوب پر می کند." در روز بعدی که کشاورز شیر را آورد ، او بسیار خوشحال شد و به خانم مورگان گفت که چه اتفاق شگفت انگیزی رخ داده است. صبح زود او که برای حضور در گاو بیرون رفته بود ، چاه پر از آب را پیدا کرد ، علی رغم روز سرد و یخبندان و برف ، او گفت که دعاهای خانم ادی همه کارها را انجام داده است. او حتماً کاری با آن داشته است زیرا این یک معجزه بود. او احترام زیادی برای خانم ادی قائل بود گرچه دانشمند مسیحی نبود. آن روز ، هنگامی که شام بودیم ، به مادر گفتم چه اتفاقی افتاده است و فقط آنچه مرد گفت. اوه شادی و شیرینی ، روشنایی و عشق به چهره او همیشه به یاد داشته باشید. تعریف و تمجید او از خدا با شکوه بود ، و او گفت ، "اوه! آیا من نمی دانستم. "

(43) ’’او درباره فرزندی چند ساله به من گفت كه مادرش او را نزد خود آورد و معتقد بود كه او مرده است. او در آغوشش سفت و محکم کشیده شده بود ، و او را روی دامان خانم ادی دراز کشید. خانم ادی دید که مادر بسیار آشفته است و از او خواست که پسر کوچک را برای مدتی کنار او بگذارد و بعداً برگردد. وقتی مادر آنها را ترک کرد ، خانم ادی با درک حقیقت ، حقیقت معنوی همانطور که در مورد همه فرزندان خدا صدق می کند ، نشست. و بعد از مدتی کودک را پیدا کرد که روی بغلش نشسته است و به صورتش نگاه می کند. اولین چیزی که او گفت این بود: "من تیک هستم" و خانم ادی گفت: "نه ، شما بیمار نیستید ، شما خوب هستید." اما او چندین بار تکرار، 'من است کنه، و به نظر میرسید او بسیار عصبانی و سعی کردم به او حمله تا زمانی که او افزایش یافت و او را به استن د، در حالی که او به حقیقت، زندگی و عشق به او صحبت کرد. بعد از مدتی ، وقتی مطیع شد ، شروع به گریه و گریه تلخ کرد. وقتی دید که او در حال تسلیم شدن به حقیقت است ، او را دوباره روی دامن خود قرار داد و با محبت و مهربانی با او صحبت کرد و او را دلداری داد. به زودی صدای در زدند و او گفت ، 'این ما کارشناسی ارشد است. برو و ملاقاتش کن او به طرف در دوید ، و وقتی مادرش وارد شد ، او سقوط کرد و نیاز به کمک داشت. آنچه او را بسیار حیرت زده کرد ، حتی بیش از واقعیت زنده بودن او ، زنده ماندن بود ، زیرا او قبلاً هرگز چنین کاری نکرده بود. او از بدو تولد فلج شده بود. "

(44) ’’یک خانم دخترش را روزی نزد خانم ادی آورد و خواست که او را نزد او بگذارد ، زیرا او نمی تواند صحبت کند. پس از انجام تمام تلاشش برای کمک به دختر ، ظاهراً تأثیر کمی داشت ، به ذهنش خطور کرد که او را به طریقی دیگر آزمایش کند ، و او به او گفت: " خوب ، من فکر می کنم دلیل اینکه شما صحبت نمی کنید این است که شما نمی توانید صحبت کنید. بلافاصله دختر به او پاسخ داد ، 'من می توانم صحبت كنم و صحبت می كنم ، و صحبت خواهم كرد ، تا آنجا كه دوست دارم و تو نمی توانی مرا متوقف كنی.' بنابراین خانم ادی توانست او را به خانه پدر و مادرش که از شیطان گنگ درمان شده اند ، بفرستد . "

(45) ’’مردی کر و لال بود که خانم ادی او را از این مصائب شفا داد. آن مرد بارها با من صحبت کرده و گفتار و شنیدن او عالی است. "

(46) ’’مادر به من گفت وقتی او برای اولین بار در سالن جوجه کشی موعظه می كرد ، سرایدار دخترش را كه از مصرف بیماری مریض بود و سرفه آزار دهنده ای داشت ، آورد. پس از آنکه جماعت ساختمان را ترک کردند ، وی در یکی از صندلی های انتهایی نشسته بود و منتظر پدرش بود. همانطور که خانم ادی راهرو رفت، او را دیدم روشن  دختر و متوجه او چه بد نگاه کرد. او متوقف شد و با کودک صحبت کرد و به او گفت ، "آیا عزیز نمی دانی که هیچ ریه ای برای سرفه ، مصرف نشدی؟ تو فرزند خدا هستی '؛ و او حقیقت را با او صحبت کرد و به او گفت آنچه را که او به عنوان ایده خدا می داند ، و بداند که حال او خوب است. و کودک از سرفه دست کشید و بلافاصله بهبود یافت. وقتی پدرش آمد تا او را به خانه ببرد ، با دیدن اینکه حال وی خوب است متعجب شد. "

(47) ’’یك روز ، مردی كه او را از ارتفاع زیادی دیده بود ، پرید و او را دید. او از عینک های تیره استفاده کرده بود. او از او پرسید که آیا وقتی این جهش را انجام داد ترس نداد؟ او به او توضیح داد که اگر می ترسد پرش خیلی زیاد باشد ، کشته می شود. پس از مدتی با آسمانی ترین حالت با او صحبت كرد ، با بیان چهره او می شد فكر كرد كه وی از نظر ذهنی چقدر روشن است. سپس او دوباره شروع کرد و در مورد عدم ترس با او صحبت کرد ، او هنوز هم ادعا می کرد که هنگام پریدن ترس ندارد - او می دانست که می تواند این کار را انجام دهد. او به او گفت ، "چرا همین قانون را در مورد چشمان خود اعمال نمی کنی؟" یکی از او گفت که او در اثر یک تصادف نابود شده است. دیگری خوب بود ، اما او عینک تیره ای زده بود تا چشم بد را پنهان کند. آنها در کتابخانه نشسته بودند و هنگامی که او با او صحبت می کرد ، می دیدم و احساس کردم ترس او برطرف شده است ، اما فکر او پر از امید و شادی بود ، گرچه پس از آن متوجه نعمتی که گرفت نبود. یکی دو روز بعد کابین که او را به ایستگاه می رساند در آنجا گزارش داد که وقتی به ایستگاه رسید دو چشم کامل دارد. "

(48) ’’ یك روز ، در حالی كه من به دستور خانم ادی می نوشتم ، او مرا با پیامی برای آقای فرای كه در اتاق او بود ، فرستاد. وقتی به در که باز بود رسیدم ، او را دیدم که به پشت روی فرش خوابیده و ظاهراً بی روح است. من نزد خانم ادی برگشتم و در این باره به او گفتم : "به نظر می رسد که او غش کرده است." او بلافاصله بلند شد و هر دو به اتاق او رفتیم. او در کنار او زانو زد ، بازوی خود را بلند کرد ، که بی حرکت شد. او سپس شروع به صحبت با او کرد. من برای او دعا می کردم ، اما آنچه او به او گفت وحی بود که با تعجب به آن گوش می دادم. چنین سخنان آسمانی و لطافت ، چنان ابراز عشقی که من هرگز نشنیده بودم و حقیقت رابطه انسان با خدا را به او می گفتم. بعد از مدتی چشمانش را باز کرد و مادر به محض اینکه دید که دارد وجدان می کند ، صداش تغییر کرد و شدیدترین حالت خطایی را که به نظر می رسید به او حمله می کند ، سرزنش کرد. صدا و روش او بنا به نیاز چنان متفاوت بود که من عمیقا تحت تأثیر قرار گرفتم.

"در حال حاضر او به او گفت كه بلند شود و به او دست بدهد تا به او كمك كند تا بلند شود. سپس برگشت و از اتاق ، پایین گذرگاهی که نشسته بود ، بیرون رفت. وقتی او صدا زد ، "کالوین ، بیا اینجا!" او را دنبال کرد. او برای چند دقیقه با او صحبت کرد ، و تلاش کرد تا او را از خواب بیدار کند - گاهی اوقات خطا را می فهمد. سپس او گفت: "حالا می توانی به اتاق خود برگردی ، اما قبل از اینکه او وارد شود او دوباره با او تماس گرفت و با او صحبت کرد و این چندین بار تکرار شد.

"من گفتم ،" اوه ، مادر ، نمی توانی اجازه دهی چند دقیقه بنشیند؟ " وی گفت: "نه ، اگر او بنشیند ممکن است دیگر بیدار نشود - باید تحریک شود - نباید بگذاریم بمیرد - هنوز کاملاً بیدار نیست." او دوباره شروع به صحبت با او کرد و یادآوری زمانی را که مارتا و خانم فرای با هم بیرون رانده و روز را در آنجا گذراندند ، و او شروع به یادآوری تجربیات آن روز کرد. این به او رسید و او گفت: "تو فراموش نکردی ، کالوین؟" و او گفت ، "نه ، مادر!" ، و از ته دل خندید. سپس او بیشتر از حقیقت با او صحبت کرد و به او گفت که می تواند به اتاقش برگردد و این بار "تماشا کن".

’’آقای. فرای پس از آن تجربه مردی تغییر یافته بود که هرگز به او رجوع نکرد. "

(49) ’’در خانه خانم ادی ، تسلط بر آب و هوا ، طوفان ها و غیره مانند سایر شرایط مادی بود. یک بار ، پس از خشکسالی طولانی مدت ، خانم ادی با تماشای دعا و دعا ، نتیجه باران را گرفت ، در حالی که ابر در آسمان قابل مشاهده نبوده است.

’’در بخشی از سال ، چرخهای طوفان گاهی در کنکورد تجربه می شدند. و یک روز خانم مورگان به من آمد و گفت که ابرها در حال جمع شدن هستند و طوفانی وحشتناک وجود دارد. و او مرا صدا کرد تا از پنجره های اتاقش که در انتهای خانه بود نگاه کنم و به سمت اصطبل نگاه کنم. در بالا ، ابرهای تاریکی را دیدم که به نظر می رسید خیلی سریع به سمت شما می آیند و همانطور که مادر به من گفته بود هر وقت دیدم طوفان یا طوفانی می آید ، باید به او خبر دهم ، بلافاصله به اتاقش رفتم و به او گفتم. او برخاست و به ایوان پشت خانه رفت. در آن زمان ، ابرها بیش از حد رسیده بودند . او سپس به دهلیز جلو رفت و به آن طرف خانه نگاه کرد. سپس به ایوان بازگشت. به طبقه پایین جلوی در ورودی دویدم ، آن را باز کردم و به بیرون رفتم. سرم را بلند کردم و دیدم که ابرهای بالای خانه آویزان شده اند ، جتهای بسیار سنگین و سیاه ، و در وسط درست بالای خانه ، شکافی وجود دارد. آنها در حال تقسیم شدن بودند - بخشی از یک جهت و قسمت دیگر در جهت مخالف. به نظر می رسید این یک پدیده عجیب و غریب است. وارد شدم ، در را بستم و به طبقه بالای مادر ، در ایوان رفتم و آنچه را دیدم به او گفتم. گفتم: "ابرها از بالای سر هم تقسیم می شوند." او به من گفت ، " ابرها ! منظورت چیه؟ آیا ابرهایی وجود دارد؟ ' من گفتم: "نه مادر." او داشت به بالا نگاه می کرد ، و من با عبارتی از چهره اش می فهمیدم که او ابرها را نمی بیند بلکه به حقیقت پی می برد. ابرهای سیاه را دیدم که نیل تبدیل شده اند ، نیلی به خاکستری روشن ، ابرهای پرزدار خاکستری روشن تا سفید که حل می شوند ، و آنها دیگر وجود ندارند. و او به من گفت: " هیچ ابرى نیست كه بتواند صورت خدا را پنهان كند ، و هیچ چیزى نیست كه بتواند بین نور و ما قرار گیرد. این هوای عشق الهی است. "

’’این اوایل شب بود. باد به شدت می وزید و آقای فرای و آقایی دیگر در اتاق زیر شیروانی بودند که می خواستند یک پرچم بزرگ آمریکایی را پایین بکشند. آن روز یک روز تازه بود و یک آقایی پرچم را برای خانم ادی فرستاده بود. این بسیار بزرگ بود ، و آقای فرای و این دوست در تلاش بودند آن را پایین بکشند ، و قدرت دو مرد کافی نبود. اما ناگهان باد فروکش کرد و پرچم تسلیم شد. صبح روز بعد ، هنگام تحویل نامه ، پستچی با دیدن اینکه در باغچه مزاحمتی ایجاد نشده است ، حیرت زده شد زیرا خسارت زیادی به جاده و داخل شهر وارد شده بود. "

(50) ’’ یك روز ، وقتی خانم ادی درس دادن به كلاسی را كه من عضو آن بودم به پایان رساند ، از من خواست بعد از رفتن سایر اعضا در آنجا بمانم. در حالی که او هنوز در کلاس ایستاده بود ، آقایی برای دیدن او تماس گرفت و خواهرش را که بسیار به شفا نیاز داشت با خود آورد.

’’خانم ادی آنها را درب اتاق ملاقات کرد و از او خواست که در طبقه پایین منتظر بماند ، در حالی که او با خواهرش صحبت می کند. اعتقاد جنون آمیز بود و او وحشت زده به نظر می رسید. خانم ادی به من گفت وهم او این بود که یک مار دور بدن او پیچیده و او را له می کند. با تعجب ایستادم و تماشا کردم که چهره خانم ادی در حالی که صورتش را چرخانده بود نگاه کرد و به زنی که روی زمین افتاده بود نگاه کرد و فریاد زد: "این من را خرد می کند ، من را می کشد." ادی خانم رو به بالا نگاه کرد ، گویی صورت یک فرشته را در ارتباط با خدا دیده است. در یک لحظه او به زن گفت ، "آیا آن رفته است؟" اما پاسخی نبود. خانم ادی س ال خود را تکرار کرد اما به نظر می رسید زن هنوز آن را نمی شنود. سپس او با اقتدار صحبت کرد و پرسید ، "آیا از بین رفته است؟" و زن بیچاره نگاهی به بالا انداخت و تمام بدنش در حال لرزیدن و لرزیدن بود ، و گفت: "بله!" من از نظر آرامش به شادی ، تغییرات عبارتی را که بر چهره او آمده بود ، تماشا کردم . و آه! عشق که در چهره خانم ادی بیان شد به عنوان او را بر او نگاه کرد، کشیده هر دو بازو و او را برداشته تا گفت،

'بلند شو عزیزم.' سپس معلم گوش ما سر آن نیازمند را بر روی شانه اش گرفت و صورت او را زد ، زیرا عاشقانه حقیقت را با او گفت. خانم ادی سپس از اتاق بیرون رفت و با برادر - که خواهرش را به خانه برد - صحبت کرد و سپس از من خواست که بیایم و شام را با او بخورم و برای او آواز بخوانم. در غروب او به من برگشت و گفت ، 'دیدی امروز چه اتفاقی برای آن خانم افتاده است؟ خوب ، او دیگر هرگز در این دنیا دیوانه نخواهد شد. ' و او نبوده است. "

ضمیمه

شفا های ثبت شده در اینجا با ویرایش جزئی ، از منابع زیر گرفته شده است:

خاطرات طلایی ، ساخته کلارا شنون. این خاطرات برای اولین بار در نوزده بیست ، وقتی خانم شانون هنوز در لندن ، انگلیس مشغول تدریس و بهبود بود ، در گردش بود. (شفا 39-50)

یادداشت هایی درباره دوره الهیات ، ضبط شده توسط چندین دانش آموز که خانم ادی را در خانه نمای دلپذیر خود خدمت می کردند. در سال 1933 توسط گیلبرت سی. کارپنتر ، جونیور ، به صورت خصوصی چاپ شده است. (شفا بخش های 32-38)

مجموعه ای از یادداشت ها و رویدادها ، و کلمات گفته شده توسط خانم ادی و ضبط شده توسط دانش آموزانی که با او ارتباط قربانی دارند. چاپ خصوصی توسط گیلبرت

ج. نجار ، جونیور ، در سال 1938. (شفا 2-6 ، 8-19)

شفابخشی 23-30 مربوط به نسخه های اولیه علم و بهداشت ، نسخه های 1875 ، 1878 و 1888 است.

شفابخشی های 1 ، 7 و 20-22 از پنج مسابقه متفرقه است .

کتابشناسی - فهرست کتب

موارد زیر ، اگرچه کتابشناسی کاملی نیست ، اما به اندازه کافی جامع و کامل از کتابهای مربوط به خانم ادی و کتابهایی در مورد خانم ادی است که خواننده را قادر می سازد درک درستی از زندگی خود ، دستاوردها و پیامش به جهان داشته باشد:

علم و سلامت همراه با کلید مقدس ، کتاب درسی خانم ادی در علوم مسیحی. چاپ اول در سال 1875 منتشر شد. ویرایش نهایی ، 1910. (700 صفحه)

نوشته های متفرقه ، توسط خانم ادی. اولین بار در سال 1896 منتشر شد. (470 صفحه )

گذشته نگری و درون نگری ، توسط خانم ادی. بخشی از زندگی نامه و تا حدودی از نظر معنوی او به عنوان حامل استاندارد. اولین بار در سال 1891. منتشر شد (95 صفحه)

زندگی مری بیکر ادی ، زندگینامه سیبیل ویلبر ، خبرنگار روزنامه و یک کاتولیک رو ، هنگام اولین دیدار خانم ادی. اولین بار در سال 1907 منتشر شد (400 صفحه)

آنچه خانم ادی به آرتور بریزبن گفت ، مصاحبه روزنامه نگار برجسته یهودی با خانم ادی ، اولین بار به عنوان مقاله ای که در مجله شهری ، آگوست 1907 منتشر شد ، ظاهر شد . این کتاب برای اولین بار در سال 1930 منتشر شد. (60 صفحه)

مری بیکر ادی ، پرتره ای به اندازه زندگی ، توسط لیمن پی پاول ، وزیر اسقف اعظم. پس از بیست و پنج سال تحقیق توسط نویسنده ، اولین بار در سال 1930 توسط شرکت مک میلان منتشر شد. (300 صفحه)

دوازده سال با مری بیکر ادی ، توسط ایروینگ سی. تاملینسون ، خاطرات و تجربیات نویسنده را در طول دوازده سال خدمت وی ​​به عنوان رهبر علوم مسیحی در چندین سمت بیان می کند. اولین بار در سال 1945 منتشر شد. (220 صفحه)

ما ادی مری را می دانستیم . این مجموعه چهار جلدی در مجموع شامل هجده مقاله از دانشجویان خانم ادی است که تحت تدریس او نشسته بودند و حضور و قدرت روح را احساس کرده بودند ، زیرا این امر از طریق شعار واضح خانم ادی در چیزهای خدا ، - در نمایش شگفت انگیز او از روح مسیح. این چند نفر ، از جمله دیگران ، همان چیزی بودند که حواریون برای حضرت عیسی (ع) داشتند. منتشر شده توسط انجمن نشر علوم مسیحی در سالهای 1943 ، 1950 ، 1953 و 1972.

كتابهای فوق را می توان از كتابخانه های عمومی وام گرفت یا از انجمن انتشارات مسیحی علوم ، یك نروژ خیابان ، بوستون ، ماساچوست 02115 خریداری كرد.

موارد زیر به طور کلی در کتابخانه ها یا انجمن انتشارات در دسترس نیست:

خانم ادی ، زندگی او ، زندگی او ، جایگاه او در تاریخ ، توسط هیو استودردرت- کندی ، انگلیسی متولد ، به مدت ده سال سردبیر خارجی مانیتور علوم مسیحی ؛ همچنین نویسنده کتاب علوم مسیحی و دین سازمان یافته است. اولین بار در سال 1947 منتشر شد. (500 صفحه) موجود از کلیسای علوم مسیحی پلین فیلڈ ، مستقل ، [www.plainfieldcs.com,] (https://www.plainfieldcs.com/) صندوق پستی 5619 ، پلین فیلڈ  ، نیوجرسی 07061-5619.

صلیب و تاج ، نوشته نورمن بیسلی ، نویسنده آزاد و نه دانشمند مسیحی. این تاریخچه علم کریستیان تا زمان درگذشت خانم ادی است. همچنین شامل پیوست کوتاهی از نوشته های اولیه مسیحیان ، قبل از سال 300 میلادی است که توسط دوئل ، اسلون و پیرس در سال 1952 منتشر شده است . (600 صفحه) از فروشگاه های کتاب و برخی از کتابخانه های عمومی قابل تهیه است.

از سالن هاوتورن ، توسط ویلیام لیمن جانسون. منتشر شده در سال 1922. این یک رمان تاریخی است که داستان جالبی را از زمان تأثیرگذاری خانم ادی در اوج خود ارائه می دهد. پدر نویسنده سالها با خانم ادی در ارتباط نزدیک بود و موقعیت های مهمی را در کلیسای خود حفظ می کرد. (400 صفحه)

علوم مسیحی در آلمان ، تالیف فرانسیس توربر مهر. این امر از ورود علوم مسیحی به آلمان در سال 1898 حکایت دارد. این کار شفابخش در آلمان از شگفت انگیزترین شفا دهنده های مسیح و تجربیات الهی کارگران اولیه بود. اولین بار در سال 1931 منتشر شد. (85 صفحه) موجود از کلیسای علوم مسیحی پلین فیلڈ ، ایندیپندنت ، www.plainfieldcs.com ، صندوق پستی 5619 ، پلین فیلڈ ، نیوجرسی 07061-5619.

مری بیکر ادی ، گامهای معنوی وی ، نوشته های گیلبرت سی. کارپنتر و گیلبرت سی. کارپنتر ، جونیور. این کتاب برای کسانی که قبلاً درک قابل قبولی از علوم مسیحی کسب کرده اند و علاقه مند به کسب اطلاعات بیشتر در مورد خانم ادی هستند ، مورد توجه قرار خواهد گرفت. به عنوان مجری نمایشی پیشرفته از حقیقتی که او آموخت. آقای نجار ، ارشد ، در سال 1905 به عنوان منشی به خانم ادی خدمت می کرد. چاپ خصوصی آن در سال 1934. (400 صفحه) موجود از کلیسای علوم مسیحی پلین فیلڈ ، مستقل ، [www.plainfieldcs.com,] (https://www.plainfieldcs.com/)صندوق پستی 5619 ، پلین فیلڈ ، نیوجرسی 07061-5619.

برای شفا به خدا متوسل شوید

اگر نمی دانید چگونه باید به خدا متوسل شوید ، با این جزوه شروع کنید. این حقایق دلگرم کننده ای را ارائه می دهد و منابع زیادی را برای یادگیری بیشتر ارائه می دهد.

هیچ کس در این زمینه مرجع نیست . حتی پزشکان پزشکی نیز فقط می توانند بهترین کارهایی را که می دانند انجام دهند. اما هزاران انسان باهوش اکنون بیشتر و بیشتر در مورد بهبود معنوی یاد می گیرند و در نتیجه به جای دارو به خدا روی می آورند ، حتی همان مسیحیان اولیه.

در دوران مدرن علم و كشف ، مری بیكر ادی رویكرد علمی برای بهبود معنوی و همچنین رویكرد منطقی تری به چیزهای خدا به طور كلی توسعه داد.

برخی آن را دین می نامند. دیگران آن را شیوه ای جدید از تفکر و زندگی می نامند. با توجه به آنچه ما آن را می نامیم ، مطمئناً وسیله بهتری برای درک زندگی ، ماهیت اساسی آن و امکانات نامحدود آن ارائه می شود.

خودتان کشف کنید. سپس آن را پیگیری کنید. خیلی ارزشمند است که نادیده بگیرید!